بازگشت

گور معاويه كجاست؟


سيد محمد صادق طباطبائي - رجل معروف ايران در عصر مشروطه و پهلوي، و رئيس پيشين مجلس شوراي ملي - در سال 1335 شمسي مسافرتي به سوريه مي كند. در آنجا به فكر مي افتد ببيند گور معاويه كجاست و چه وضعي دارد؟

طباطبائي از هر كس مي پرسد گور معاويه كجاست؟ همه با يك ديد نفرت آميز به او پاسخ كوتاهي مي دهند و از راهنمايي وي خودداري مي كنند. ولي وي مصرانه اين جستجو را دنبال مي كند و سرانجام در يكي از محلات پشت شهر تنها يك درشكه چي را مي يابد كه، با گرفتن دست مزد مضاعف، حاضر به بردن طباطبائي سر قبر معاويه مي شود. آن هم با اين شرط كه طباطبائي را به خارج شهر و نزديكي آرامگاه معاويه ببرد و آنجا او را پياده كرده و باز گردد و بقيه راه را خود طباطبائي پياده برود.

بهتر است از اين به بعد رشته كلام را به دست خود طباطبائي داده و بدون ذره اي كم و كاست گفته او را بشنويم:

مسافت زياد نبود، رسيديم. حياط خرابه محقري مشتمل بر دو اطاق كوچك و فضايي در حدود 20 متر بود. سه پله مي خورد. پايين رفتيم. وسط حياط، حوض كوچك و مخروبه اي با آب گنديده، كه سه مرغابي در آن زندگي مي كردند، وجود داشت. پيرزني در گوشه حياط نشسته بود. دوكي در دست (داشت) و مقداري پشم در جلويش بود و نخ مي رشت. همين كه ما را ديد گفت: اينجا چه كار داريد؟

گفتم: آمده ام قبر معاويه را ببينم، كجاست.

گفت: معلوم مي شود شما عراقي هستيد، براي اينكه از اهل شام كسي اينجا نمي آيد، و با دست يكي از اطاقها را كه در چوبي كهنه اي داشت نشان داد. در را باز كردم، اطاقي بود به مساحت ده دوازده متر كه محل دو قبر در آن ظاهر بود: روي يكي از قبرها پارچه سبز رنگ رفته و مندرس افتاده بود و دو شمعدان مسي قديمي هم رويش گذارده بودند؛ و قبر ديگر ساده و بي پيرايه بود. قدري ايستادم و مانند كسي كه فاتحه بخواند مقداري لعن به معاويه و بني اُميّه فرستادم و از در بيرون آمدم! [1] .


پاورقي

[1] هزار سياه: صفحه 167، به نقل از مجله خواندنيها: شماره 131.