بازگشت

خاندان بني اميه


رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: عدل و داد، هنگامي كه در ميان پيروان من از بين خواهد رفت كه مردي به نام يزيد از امويان زمامدار مسلمانان گردد. [1] .

امويان، اين خاندان رانده شده و منفور، نه از مهاجرين بودند و نه از انصار.

آنان ثروت مسلمانان را به غارت بردند، دين سازي كردند، و مسلمانان را به بردگي گرفتند. [2] .

سراسر دوره بني اُميّه جز رجعت به عصر جاهليّت، و پيروي از كفر و الحاد چيز ديگري نيست [3] .

ابوسفيان گفت: پروردگارا، بار ديگر دوران جاهليّت را به ما بازگردان و حكومت و خودمختاري تازيان را زنده كن! [4] .

نيز گفت: سوگند به خدا، اگر زنده بمانم حكومت را از دست هاشميان بيرون خواهم آورد. [5] .

پسرش معاويه هم، پس از تحميل صلح بر امام حسن مجتبي عليه السلام، صراحتا گفت: من در راه دين با شما نجنگيدم، بلكه تنها به اين علّت با شما ستيز كردم كه بر شما حكومت كنم [6] .

هنگامي كه عثمان به خلافت رسيد، ابوسفيان بر او وارد شده و اظهار داشت: خلافت را چون «گوي» در دست بني اُميّه بچرخان، كه خلافت و رسالت جز سلطنت چيز ديگري نيست و من بهشت و جهنّمي نمي فهمم. [7] .

در حدود پنجاه سال پس از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله، بيست سال بعد از شهادت اميرالمؤمنين عليه السلام، و ده سال بعد از شهادت امام حسن مجتبي عليه السلام بود كه در نيمه ماه رجب سال شصتم هجرت معاوية بن ابي سفيان از دنيا رفت. معاويه در حدود چهل و دو سال در دمشق امارت و خلافت كرده بود: حدود پنج سال از طرف خليفه سوم امير شام بود؛ كمتر از پنج سال هم در زمان خلافت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام و همچنين حدود شش ماه در خلافت امام حسن عليه السلام حكومت شام را در دست داشت. و در اين مدت دائما با علي و حسن بن علي عليه السلام در جنگ و ستيز بود. افزون بر اين همه، چيزي كمتر از بيست سال هم خلافت اسلامي را در چنگ داشت و در اواخر عمر خود براي خلافت فرزندش از مردم مسلمان بيعت گرفت.

عثمان و معاويه، سرسلسله چهارده نفر خلفاي سفياني و مرواني بني اُميه هستند كه از سال 41 تا سال 132 هجري مدت هزارماه حكومت اسلامي را به دست داشتند. [8] .

جنايات معاويه بيشمار است: وي با امام حسن عليه السلام صلح كرده و بر خلاف مواد آن عمل كرد. چنانكه بر خلاف تعهداتش شيعيان علي عليه السلام را در فشار شديدي قرار داد، و از جمله حجر بن عدي و 6 نفر از ياران او را كشت. قدرت معاويه به جايي رسيده بود كه هرچه مي خواست مي كرد.


پاورقي

[1] هزارماه سياه از دانشمند محترم ابوالفضل قاسمي، ص 189.

[2] هزار ماه سياه: ص 84.

[3] هزار ماه سياه، ص 76.

[4] هزار ماه سياه، ص 63.

[5] امام علي (ع)، ص 212.

[6] عايشه در دوران معاويه، نوشته علامه سيد مرتضي عسکري، ص 125.

[7] فلسفه انقلاب حسين (ع) ص 28.

[8] مرحوم دکتر آيتي بيرجندي، بررسي تاريخ عاشورا ص 47.