بازگشت

سفر پيامبر به شام


سرزمين شام، براي مسلمانان سرزمين خاطره ها است. اين سرزمين پيوندي خاص با تاريخ اسلام دارد كه ريشه هاي آن به سالهاي پيش از فتح دمشق باز مي گردد؛ به سالهاي نوجواني و جواني بنيانگذار اسلام حضرت محمدبن عبدالله صلي الله عليه و اله و سلم، كه همراه عموي خود سفري به اين سرزمين كرد.

در آن سالها حضرت محمّد صلي الله عليه و آله جدّ خويش، عبدالمطلب عليه السلام را از دست داده بود و تحت سرپرستي عموي خود ابوطالب عليه السلام به سر مي برد. بازرگانان قريش طبق معمول، هر سال يك بار به شام سفر مي كردند. آن سال ابوطالب نيز با آنان آهنگ سفر كرد و تصميم گرفت كه برادرزاده خود را در مكّه باقي گذارده و كسي را بر حفاظت او بگمارد. ولي هنگام حركت برنامه او دگرگون شد و تصميم گرفت برادرزاده خود را نيز كه در آن روز بيش از دوازده بهار از سن او نگذشته بود همراه خود به شام ببرد. هنوز كاروان به مقصد نرسيده بود كه در نقطه اي به نام «بُصري» حادثه اي پيش آمد و ابوطالب عليه السلام برنامه مسافرت را نيمه كاره رها كرد و به مكّه بازگشت. علّت قطع برنامه سفر اين بود كه در سرزمين بُصري راهبي به نام بُحَيْري زندگي مي كرد و به عللي از كاروان قريش براي اطعام در صومعه خود دعوت كرد. زماني كه قريش از صرف غذا فارغ شدند رو به آنان كرد و گفت: اين كودك (حضرت محمّد) متعلّق به كيست؟ همگي گفتند: او برادرزاده ابوطالب عليه السلام است. وي رو به ابوطالب كرد و گفت: كودك شما آينده درخشاني دارد، او همان پيامبر موعود تورات و انجيل است و تمام خصوصيّاتي كه براي پيامبر پس از مسيح در كتابهاي ديني خود خوانده ام بر اين كودك منطبق است. او داراي آييني جاوداني است. او را از چشم دشمن پنهان ساز! اگر ملّت يهود او را ببينند و بشناسند نقشه قتل او را مي ريزند. چه بهتر كه شما از اين نقطه به مكّه برگرديد. از اين جهت ابوطالب برنامه سفر خود را قطع كرد و بسرعت به مكّه بازگشت. ولي برخي از تاريخ نگاران يادآور مي شوند كه هدف نهايي كاروان قريش همان نقطه بود كه با راهب ملاقات كردند و ابوطالب عليه السلام كارهاي بازرگاني خود را بسرعت به پايان رسانيد و همراه برادرزاده خود به مكّه بازگشت و از آن پس هرگز به سفر نرفت و حفاظت و سرپرستي برادرزاده را بر همه چيز مقدّم داشت. [1] .


پاورقي

[1] تاريخ اسلام (سال چهارم آموزش متوسطه عمومي) تاليف محقق بزرگ آيت الله حاج شيخ جعفر سبحاني ص 27.