بازگشت

ادب






ايمان و وفا سايه بالاي تو بود

ايثار علي نقش به سيماي تو بود



گر لب نزدي به آب دريا عباس

درياي ادب ميان لبهاي تو بود [1]



جهان هستي، ادبستان است و استاد آن پروردگار متعال. ممتازان اين ادبستان، انبيا و امامان معصوم عليهم السلام هستند و سرسلسله آنان، حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم است كه فرمود:


«ادبني ربي فاحسن تأديبي» [2]

خدايم مرا ادب كرد و چه نيكو ادب نمود.

و بدين سان قرآن، «مأدبة الله»؛ يعني كتاب ادب آفرين [3] نام گرفت تا آدميان هميشه و همه جا، «حدود هر چيزي رارعايت كرده» [4] و مؤدب باشند.

ابوالفضل عليه السلام رادمردي فرزانه بود كه در لحظه لحظه زندگاني خود از كيمياي ادب استفاده هاي ارزشمندي كرد. آن زمان كه با پدر بود، همچون عبدي مطيع و گوش به فرمان، سخنان وي را آويزه هوش خود مي كرد و دستوراتش را با جان مي پذيرفت. او در برابر مادر خويش، قامت ادب بود و صميميت، مهرباني و تواضع را وظيفه هميشه خود مي دانست.

آن هنگام كه امام حسن عليه السلام، روشني افروز امامت شد، تبعيت و پيروي از امام و مقتدا، سرلوحه كارهاي عباس عليه السلام بود. و آن گاه كه امام حسين عليه السلام، زينت آراي امامت شد، ابوالفضل عليه السلام با نيك انديشي و فراست، احساسات پاك خود را با بينش مقدس درهم آميخت تا در مسير ولايت، انساني كارآمد و پرتوان شود. آرمان امام خود را دنبال كند. در كنار آن، براي خاندان و اهل بيت اباعبدالله عليه السلام خدمتگزاري شايسته و بامعرفت محسوب مي شد. و احترام چشمگيري به خواهر خود، حضرت


زينب عليهاالسلام مي كرد و كودكان و خردسالان را در ادب بزگ مي نمود و همواره با لبي لبريز از لبخند و قلبي مالامال از عشق در خدمت آنان بود.

از هنگام حركت از مدينه تا زمان ورود به كربلا، چشمان تيزبين و كياست كم نظير وي، مشكلات و دشواريهاي بسياري را براي زنان و كودكان آسان مي نمود و روزهاي حيات عباس در كربلا او را چون غمخواري شيرين سخن و همرازي مؤدب براي همگان نموده بود.

در برابر امام حسين عليه السلام بدون اجازه سخن نمي گفت و به هنگام راه رفتن، پيش از او حركت نمي كرد، برترين امر را رضايت امام زمان خويش مي دانست و بيشترين همت خود را در اين راه صرف مي نمود. آنگاه كه راهي ميدان نبرد شد نيز اذن امام را طلبيد و فرياد دادخواهي و مظلوميت برادر را به گوش همگان رسانيد تا اتمام حجتي ديگر براي دشمن باشد.

هنگامه ظهور برترين ادب و احترام امام حسين عليه السلام، هنگام ورود او به شريعه بود. لحظه اي كه دست در آب فروبرد تا كام تشنه خود را جرعه اي بنوشاند، ناگاه ياد عطش مولاي خود نمود و بي درنگ آب از دست خود فروريخت و تشنه از شريعه خارج شد. [5] .


پاورقي

[1] سيد رضا مؤيد خراساني؛ از آينه ايثار، ص 63.

[2] ميزان الحکمه، ج 1، ص 66، حديث 427.

[3] استاد فرزانه؛ حضرت‏آيت الله حسن زاده آملي.

[4] فرهنگ بزرگ نوين، ج 1، ص 15.

[5] ر. ک: بطل العلقمي، ج 2، ص 446 - 427.