بازگشت

ايمان، يقين و بصيرت


شخصيت عباس عليه السلام با ايمان به خداوند، يقين سرشار و بصيرت بسيار، پي ريزي شده بود. او در آغوش پدر و دامان مادر فراگرفت كه ابتدا بايد ايمان خود را به كاملترين مرتب و يقين خويش را به بهترين درجه رسانده و با نگرش دقيق بصيرتي ژرف پيدا كند و در پي آن نيتي زلال و عملي صالح به دست آورد.

از اين رو بينشي تابناك داشت و در لغزشگاههاي فكري، كوچكترين خطايي از او ديده نمي شد. هنگام نرمش و زماني خشونت را به خوبي مي دانست و در مهلكه هاي ستيز و نبردي خاطرات پرباري از خود باقي مي گذارد. ديدگان پر نورش اعماق حقايق را مي ديد و قلب پرفروغش پرده هاي ابهام و ترديد را كنار مي زد.

آنجا كه حكومت امويان توفاني سهمگين براي اسلام و مسلمين بود،


عباس در راه دفع اين خطر جهاد كرد و چون هنگامه حمايت از ولايت و امامت فرارسيد، بدون هيچ سخني در اختيار امام زمان خود بود.

دشمن كه جلوه هاي گوناگون و چشمگير شخصيت عباس عليه السلام را باور داشت، بيشترين همت خود را در جداسازي وي از امام حسين عليه السلام صرف كرد تا بدين وسيله ضربه اي سهمگين از درون بر سپاه حسين عليه السلام وارد كند. اما ديدگان بصيرت آميز و قلبي پرايمان عباس عليه السلام، امان نامه ها و وعده هاي پول و مقام را سرابي بيش ندانست و با يقين سرشار تا آخرين لحظه ايستادگي كرد.

امام صادق عليه السلام كه از بلندي آگاهي و معرفت خويش به اوصاف ابوالفضل عليه السلام مي نگرد، نخستين فضيلت وي را بصيرت بسيار و ايمان راسخ مي شمرد؛ صفتي كه بنيان تمام فضايل محسوب مي شد و در آرمان دهي آنها، نقش ژرف و به سزا دارد. [1] .


پاورقي

[1] ر. ک: بطل العلقمي، ج 2، ص 436 - 398.