بازگشت

اعتراض امام سجاد به سخنران درباري


يزيد بالاي منبر قرار گرفت و تا آنجا كه توانست در مورد علي بن ابي طالب و امام حسين عليهماالسلام بدگوئي كرد و ناسزا گفت...! بدگوئي و بي شرمي را كه از حد گذراند امام سجاد از پايين منبر صدايش را با اعتراض بلند كرد و فرمود:

«ويلك ايها الخاطب! لقد اشتريت مرضاة المخلوق بسخط الخالق فتبوأ مقعدك من النار» واي بر تو اي خطيب كه خشنودي مخلوق را بر خشم خدا برگزيدي، پر باد جايگاهت از آتش دوزخ [1] .



أعلي المنابر تعلنون بسبّه

و بسيفه نصبت لكم أعوادها




پس از اعتراض، خطاب به يزيد كرد و فرمود: «يا يزيد! ائذن حتي اصعد هذه الأعواد، فأتكلم بكلمات لله فيه رضي، و لهؤلاء اجر» اي يزيد! اجازه بده من نيز بر فراز منبر مطالبي بگويم كه در آن خشنودي خدا و مايه ي اجر و پاداش براي مستمعين باشد.

يزيد درخواست امام را نپذيرفت. حاضران نزد يزيد اصرار كردند تا اجازه دهد امام سخن بگويد باز امتناع كرد. معاويه فرزند يزيد نزد پدر وساطت كرد و گفت اين جوان بيمار قادر بر سخن گفتن نيست اجازه بده تا ببينم چه مي كند؟!

يزيد گفت: (ان هؤلاء ورثوا العلم و الفصاحة. و زقّوا العلم زقّا) [2] اينها خانواده اي هستند كه وارث علم و فصاحتند و آن چنان علم و دانش به آنها تزريق شده كه جزء تار و پود وجودشان گرديده است. چگونه نمي تواند سخن بگويد. سرانجام با اصرار بي اندازه ي حاضرين يزيد اجازه داد تا علي بن الحسين (ع) سخنراني كند.


پاورقي

[1] نفس المهموم ص 242 و منتهي الآمال.

[2] کامل بهائي.