بازگشت

شهادت محمد بن ابي سعيد


هاني بن ثبيت حضرمي نقل مي كند: وقتي كه سين بن علي عليه السلام را كشتند من در آن جا نفر دهمي بودم كه مسائل را از نزديك مشاهده مي كردم موقعي كه امام در قتلگاه افتاده بود ديدم پسر بچه اي كه فقط يك پيراهن و زيرشلواري پوشيده بود، و دو دانه جواهر قيمتي در گوش داشت، چوبي از چوبهاي خيام را به دست گرفته و سراسيمه به اين طرف و آن طرف مي دويد، در همين حال مردي از سواران سپاه كوفه كه او را ديد اسب خود را به سوي او حركت داد، همينكه به او رسيد از همان بالاي اسب، خود را كج كرد و با شمشير او را دو نيمه كرد، وقتي كه بر او خورده گرفتند كه چرا نسبت به اين بچه صغير چنين كردي، بدون اينكه جوابي بدهد با اشاره ي دست و سر طرف را از خود دور مي كرد [1] .

نام اين كودك خردسال محمد فرزند ابي سعيد عقيل بن ابيطالب بود [2] كه مادرش مات و مبهوت ايستاده و خيره به او نگاه مي كرد [3] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري ج 7 ص 361 و البداية ابن‏کثير ج 8 ص 186.

[2] مقاتل الطالبين ابي‏الفرج ص 62 و تاريخ طبري ج 7 ص 361.

[3] خصائص الحسينيه ص 129.