بازگشت

حمله ي جوانان آل ابيطالب


چون جوانان آل ابيطالب ديدند عبدالله مسلم را شهيد كردند تصميم گرفتند دسته جمعي و با هم به دشمن حمله كنند كه امام عليه السلام جلو آنها را گرفت و فرمود: اي عموزادگان! براي مرگ شتاب مكنيد، به خدا قسم پس از اين، افتخار و سرافرازي براي هميشه از آن شما خواهد بود «صبرا علي الموت يا بني عمومتي، والله لا رأيتم هوانا بد هذا اليوم».

عون بن عبدالله جعفر طيار پسر حضرت زينب سلام الله عليها و برادرش محمد كه مادرش خوصاء بود، و همچنين عبدالرحمن [1] پسر عقيل بن ابيطالب و برادرش جعفر بن عقيل، و محمد پسر مسلم بن عقيل جزء اين گروه بودند.

و حضرت حسن مثني فرزند امام مجتبي عليه السلام در اين حمله هيجده جراحت بر بدنش وارد آمد و دست راستش قطع شد.

سپس ابوبكر پسر اميرالمؤمنين عليه السلام كه اسمش محمد [2] بود به ميدان آمد و زحر بن بدر نخعي [3] او را كشت.

بعد از ابوبكر، عبدالله بن عقيل به ميدان كارزار آمد و پيوسته مي جنگيد تا اينكه در اثر زخمهاي فراواني كه بر بدنش وارد آمد روي زمين افتاد، آن گاه عثمان بن خالد تميمي او را كشت.



پاورقي

[1] در کتاب المحبر ابن‏حبيب نسابه ص 57 نوشته است: خديجه دختر علي بن ابيطالب عليه‏السلام زن عبدالرحمن پسر عقيل بن ابيطالب بود و در معارف ابن‏قتيبه ص 89 ضمن بحث اخبار علي عليه‏السلام مي‏گويد عبدالرحمن از خديجه داراي پسري بود به نام سعيد.

[2] در جمهرة أنساب العرب ص 118 و در صفوة الصفوه ابن‏جوزي ج 1 ص 119 و مقتل خوارزمي ج 2 ص 28 نوشته‏اند: مادر ابوبکر ليلي بنت مسعود بود لکن خوارزمي اسم خودش را عبدالله، و در صفوة الصفوه، محمد الاصغر ناميده است.

[3] در مقتل خوارزمي ج 2 ص 28 و در مناقب ابن شهرآشوب ج 2 ص 221 نوشته‏اند: زحر بن قيس نخعي او را کشت، و در مقاتل ابي‏الفرج نوشته است: جنازه‏اش را در جويي پيدا کردند و قاتلش مشخص نشد.