بازگشت

شهادت عمرو بن قرظه ي انصاري


عمرو بن قرظه ي انصاري نيز هنگام نماز پاسداري امام را به عهده داشت، وي در پيش روي امام ايستاد، سينه ي خود را سپر كرد و تمام تيرهاي اهل كوفه را به جان مي خريد تا به امام گزندي نرسد و تا زنده بود نگذاشت تير يا شمشيري به امام اصابت كند. در اين رابطه چندين چوبه ي تير به بدنش اصابت كرد و شديدا مجروح گرديد، با بدن خون آلود و ضعف شديد روي خاك افتاد، آنگاه با صداي ضعيفي به امام عرض كرد: آيا من به وظيفه ي خود عمل كردم يابن رسول الله؟ «اوفيت يابن رسول الله؟»

امام عليه السلام فرمود: آري تو به خوبي به وظيفه ي خود عمل كردي.


آنگاه امام او را مژده داد و فرمود: «انت امامي في الجنة» تو جلوتر از من به بهشت مي روي، وقتيكه تو را بهشت بردند، پيغمبر خدا را از طرف من سلام برسان و به او بگو كه من نيز بعد از تو خواهم آمد. عمرو با شنيدن اين سخن جان به جان آفرين تسليم كرد.

برادر عمرو به نام علي در لشكر عمر سعد بود، وقتي كه بدن بي جان برادرش را ديد به ابي عبدالله خطاب كرد و گفت: اي حسين! اي دروغگوي پسر دروغگو! برادر مرا گول زدي و گمراهش كردي تا اينكه او را بكشتي؟ (يا حسين! يا كذاب بن الكذاب! اضللت أخي و غررته حتي قتلته؟)

امام عليه السلام در جواب فرمود: من برادرت را گول نزدم بلكه خداوند او را هدايت و تو را گمراه كرد «انّي لم اغرّ اخاك و لكنّ الله هداه و اضلّك».

وي با شنيدن اين جواب از امام مجددا درصدد پاسخگوئي برآمد و گفت: خدا مرا بكشد اگر تو را نكشم، اين بگفت و بر امام حمله كرد. همين كه خواست نيزه ي خود را به طرف امام بلند كند، نافع بن هلال پيش دستي كرد و با ضرب شمشير خود او را از اسب به زمين افكند، يارانش بيدرنگ بدن نيمه جانش را ربودند و پس از معالجه و درمان تندرستي خود را بازيافت. [1] .


پاورقي

[1] در کتاب بحار ج 45 ص 27 نوشته: نافع بن هلال سيزده نفر از اهل کوفه را کشت ولي تاريخ طبري ج 7 ص 351 و 341 دوازده نفر نوشته است.