بازگشت

حر بن يزيد رياحي


بعد از حبيب بن مظاهر، حرّ بن يزيد رياحي با زهير بن قين دو نفري روانه ميدان شدند و از يكديگر پشتيباني مي كردند، كار بر هر كدام كه سخت مي شد و در محاصره قرار مي گرفت ديگري حلقه ي محاصره را مي شكست و او را نجات مي داد، حدود يك ساعت اين نبرد ادامه داشت و با اينكه سيل خون از سر و كله ي اسب حرّ جاري بود در عين حال همچنان مي جنگيد و رجز مي خواند.

حصين بن تميم به يزيد بن سفيان كه در گروه خودش بود گفت: بارها آرزو مي كردي حرّ به دست تو كشته شود اينك اين حرّ است كه به ميدان آمده، يزيد در مقابل حرّ آمد و از او طلب مبارزه كرد، حرّ بيدرنگ او را كشت. پس از آن ايوب بن مشرح خيواني تيري به اسب وي زد و آنرا پي نمود همين كه حرّ مي خواست از اسب بزمين بيفتد مثل شير پريد، شمشير در دست گرفت و پياده به جنگ ادامه داد و بيش از چهل نفر از دشمن را كشت، پس از آن يك گروه پياده ي دشمن او را محاصره كردند و از پاي درآوردند، در اين هنگام چند تن از اصحاب امام عليه السلام بدن نيمه جانش را به دوش كشيده و در كنار خيمه ي شهداء كه در همان نزديكي مي جنگيدند قرار دادند.

امام عليه السلام در همانجا و در كنار همان خيمه ي شهدا فرمود: اينها شهيداني هستند مانند شهيدان انبياء و اولاد انبياء «قتلة مثل قتلة النبيين و آل النبيين». سپس كنار پيكر نيمه جان حرّ كه هنوز رمقي از حيات در بدن داشت آمد، بالاي سرش نشست و با دست مبارك خود خاك و خون را از سر و صورتش پاك مي كرد و مي فرمود:

«انت الحرّ كما سمتك امك و انت الحرّ في الدنيا و الآخرة» تو حرّ و آزادمردي همانگونه كه مادرت تو را حرّ ناميد، و توئي آزادمرد دنيا و آخرت، و آنگاه اين اشعار


بوسيله ي يكي از ياران و يا علي بن السحين و احتمالا بوسيله ي خود ابي عبدالله در سوگ او خوانده شد:



لنعم الحرّ حرّ بني رياح

صبور عند مشتبك الرماح



و نعم الحرّ اذ فادي حسينا

و جاد بنفسه عند الصباح [1] .


پاورقي

[1]

چه نيکو مردي است حرّ، حرّ رياحي

که به هنگام جنگ و کثرت نيزه‏ها صبور و پايدار بود

و چه نيکومردي است حرّ که به نداي حسين پاسخ داد

و جان خود را فدا نمود.