بازگشت

استغاثه ي امام و تأثير آن


پس از شكته شدن گروه بسياري از اصحاب، امام عليه السلام محاسن شريف خود را به دست گرفت و فرمود: خشم خداوند وقتي بر يهوديان سخت و شديد شد كه براي او فرزندي قائل شدند، و خشم خدا بر ترسايان شديد شد كه بخدايان سه گانه (خداي پدر، خداي پسر، روح القدس) قائل شدند، و خشم او بر گبران وقتي فزوني يافت كه آفتاب و ماه را به جاي خدا پرستش كردند، و خشم و غضب خدا بر قوم ديگر وقتي شدت يافت كه براي كشتن پسر دختر پيغمبرشان دست به هم داده و متحد شدند.

پس از آن فرمود: بدانيد، به خدا قسم من به هيچ يك از خواسته هاي اينها پاسخ مثبت نخواهم داد (بر عقيده ي خود استوار مي مانم) تا با محاسن رنگين شده ي از خون خود بلقاء الله برسم «اما والله لا اجيبهم الي شي ء مما يريدون حتي ألقي الله و أنا مخضب بدمي». آنگاه صدايش را به استغاثه بلند كرد: «اما من مغيث يغيثنا؟ اما من ذاب يذب عن حرم رسول الله» آيا فريادرسي نيست كه به فرياد ما برسد؟ آيا كسي نيست از حرم رسول خدا (ص) دفاع كند؟

چون صداي امام بگوش بانوان حرم رسيد صدايشان به گريه بلند شد و بسيار گريستند.

و دو نفر ديگر به نام سعد بن حارث انصاري و برادرش ابوالحتوف انصاري كه در لشكر عمر سعد بودند صداي استغاثه و مظلوميت ابي عبدالله و گريه ي زنان را كه شنيدند تغيير عقيده داده و سلاح خود را به سوي همراهيان خود كج كردند و پس از مقاتله ي شديدي در ركاب امام شهيد شدند.

خدايشان رحمت كند.