بازگشت

روز عاشورا


انّي لا اري الموت الاّ سعادة

و الحياة مع الظالمين الاّ برما

من مرگ را چيزي جز خوشبختي نمي دانم

و زندگي با ستمكاران را چيزي جز نكبت و رنج نمي شمارم.

ابوعبدالله الحسين عليه السلام




لو كان يدري يوم عاشوراء

ما كان يجري فيه من بلاء



ما لاح فجره و لا استنارا

و لا أضاءت شمسه نهارا



سوّد حزنا أوجه الأيام

و أوجه الشهور و الاعوام



الله ما أعظمه من يوم

أزال صبري و اطار نومي



اليوم أهل آية التطهير

بين صريع فيه او عفير



اليوم قد مات الحفاظ و الوفا

اليوم كاد الدين يقضي اسفا



اليوم نامت أعين الأعداء

و سهّدت عيون ذي الولاء



ويلي و هل يجدي حزينا ويل

لأضلع تدوسهنّ الخيل



وارؤس علي الرماح ترفع

و جثث علي الصعيد توضع



و ثاكل تبدو من الخدور

تعجّ بالويل و بالثبور



و مرضع ترنو الي رضيع

علي التراب فاحص مريع



و نسوة تسبي علي النياق

حسري تعاني ألم الفراق



أهمّ شي ء لذوي الولاء

أن يجلسوا للنوح و الغراء



فيه تقام سنن المصاب

و الترك للطعام و الشراب [1] .




روز عاشورا تمامش با حزن و اندوه بر اهل بيت عليهم السلام گذشت، آثار فجايع بني اميه در آن روز دل هر شنونده را آب و چشمانش را خونبار مي كند، در آن روز، جز فرايد زناني كه كسان خود را از دست داده بودند، و جز آه و ناله ي مادران داغديده و دلسوخته هاي محزون صداي ديگري شنيده نمي شد، و هر كسي جز افراد پريشان مويي كه رنج مصيبت، آنها را از پاي درآورده، و غبارآلودهايي كه خاك بر سر افشانده بودند ديده نمي شد. گروهي بر سر و سينه مي زدند، برخي دل گرفته و افسرده خاطر و براي اظهار تأسف و اندوه دست بر دست مي زدند، گويي مردم همه در حال سكر و بيهوشي به سر مي برند كه نه مست بودند و نه بيهوش ولي سوز و گداز مصيبت، بيش از اندازه و غم و اندوه، بسيار بزرگ و عظيم بود كه اگر روزنه اي از عالم بالا بسويت باز شود آنگاه خواهي شنيد كه عالم ملكوت غرق در ضجه و ناله و حواران بهشت در غرفه هاي آن در آه و فغان و امامان راستين به گريه و شيون در سوگ نشسته اند.

آري چرا چنين نباشد كه يادگار رسالت و خورشيد خلافت و نشان ديهيم امامت، فرزند پيغمبر مصطفي (ص) و پاره ي تن فاطمه ي زهرا و جگرگوشه ي وصي مرتضي و برادر حسن مجتبي و حجت خدا بر جهانيان شهيد شده است.

براي عزاي او گريه كم و غمگساري اندك است، اگر در اين مصيبت بزرگ دلها پاره پاره شود و جانها قالب تهي كنند هنوز كم است و كسي حق او را اداء نكرده است. چرا اين زندگي حيواني فدا نگردد و حال آن كه سرچشمه ي حيات اصيل و پاك انساني را از بين برده اند، و چرا اين اشكهاي ناقابل نريزند و حال آن كه خون مظلوم دنيا، ثار الله را بر زمين ريخته اند و چگونه كشتي آفرينش لنگر بگيرد و حال آن كه لنگر و لنگرگاه در تلاطم و خروش است؟ و آيامي شود اشك چشم افزايش پيدا نكند و حال آن كه پيوسته مي بيند قربانيان آل محمد را كه سر از بدن جدا و با بدنهاي پاره پاره روي زمين داغ كربلا عرضه شمشير بني اميه گشته اند و سرهاي مقدسشان را بالاي نيزه نصب كرده، شهر به شهر و ديار به ديار هديه مي برند. و مي بيند آنها را كه خود آبروي دنيا و آخرت بوده اند چگونه آب فرات را بر آنها بستند و با لب تشنه بر لب شريعه ي فرات شهيدشان كردند. تمام حيوانات و وحوش بيابان از آن استفاده مي كردند ولي زنان و


كدكان اهل بيت پيغمبر از آن ممنوع بودند!! اسبهاي نيرومند و تازه نفسي برگزيدند و بر آن بدنهاي پاك و مطهر تاخت و تاز مي كردند و داستان غم انگيز سينه ي حسين زير سمّ ستور گفتني نيست.



و اعظم خطب أن شمرا له علي

جناجن صدر ابن النبي مقاعد



فشلّت يداه حين يفري بسيفه

مقلد من تلقي اليه المقالد



و ايّ فتي أضحت خيول اميّة

تعادي علي جثمانه و تطارد



فلهفي له و الخيل منهنّ صادر

خضيب الحوافي في دماه و وارد [2] .



پيغمبر عظيم و بزرگ اسلام (ص) به مجردي كه بياد حسين و مصيبت او مي افتاد گريه مي كرد، بنابراين كساني كه مي خواهند به او تأسي كنند و از او پيروي نمايند بايد جلسات سوگ بر حسين عليه السلام برقرار كنند و همه اهل خانه را وادار كنند بر او گريه نمايند و به يكديگر تسليت بدهند و همانطور كه در حديث از امام باقر عليه السلام وارد شده است، هنگام ملاقات به يكديگر بگويند:

«عظم الله أجورنا و أجوركم بمصابنا بالحسين و جعلنا و ايّاكم من الطالبين بثاره مع وليه المهدي من آل محمد عليهم السلام» [3] .

عبدالله بن سنان روز عاشورا خدمت امام صادق عليه السلام رسيد، ديد حضرت چهره ي مباركش گرفته و غمگين است و قطرات اشك از چشمان مباركش مانند مرواريد بر گونه هايش مي غلطد. از وي پرسيد: براي چه مي گرييد يابن رسول الله؟

حضرت فرمود: مگر تو غافلي! و نمي داني مصيبت ابي عبدالله در امروز بوده است؟ سپس به او دستور داد حال و شكل خود را مانند عزاداران و مصيبت ديدگان درست كند، تا بندها و تكمه هاي خود را بگشايد، آستين ها را بالا بزند و سر راه برهنه نمايد، آن روز را روزه ي كامل نگيرد ساعتي پس از عصر با آب افطار نمايد كه در آن لحظات آتش جنگ خاموش شد، اگر پيغمبر (ص) زنده بود او صاحب عزا بود [4] .

امام كاظم عليه السلام هرگز در ايام دهه ي محرم خنده بر لبانش ديده نشد و


پيوسته حزن و اندوه بر چهره اش نقش بسته بود و روز دهم روز غم و غصه، و اندوه و مصيبت حضرت بود.

امام هشتم علي بن موسي الرضا عليه السلام مي فرمود: همه بايد براي حسين بگريند زيرا در روز شهادت حسين، چشمان ما را جريحه دار و عزيزانمان را در كربلا بي كس و يار كردند. «ان يوم الحسين أقرح جفوننا و أذل عزيزنا بأرض كرب و بلاء».

در زيارت ناحيه ي مقدسه امام زمان عليه السلام مي فرمايد:

(اي جد بزرگوارم) هر صبح و شب در غمت ناله مي زنم و عوض اشك برايت خون مي گريم «فلا ندبنّك صباحا و مساء و لا بكين عليك بدل الدموع دما».

با توجه به آنچه بيان شد آيا بر ما واجب نيست جامه ي تسلّي و بي غمي را پاره كرده و لباس حزن و اندوه و گريه بپوشيم؟ و بدانيم چگونه بايد با سر پا كردن مجالس عزا براي شهيد عطشان در عاشوراي او احترام بگذاريم و تعظيم شعائر كنيم؟



اليوم دين الهدي خرّت دعائمه

و ملة الحق جدت في تداعيها



اليوم ضلّ طريق العرف طالبه

و سدّ باب الرجا في وجه راجيها



اليوم عادت بنوالآمال متربة

اليوم بان العفا في وجه عافيها



اليوم شق عليه المجد حلّته

اليوم جزّت له العليا نواصيها



اليوم عقد المعالي ارفض جوهره

اليوم قد أصبحت عطل معاليها



اليوم أظلم نادي العزّ من مضر

اليوم صرف الردي أرسي بواديها



اليوم قامت به «الزهراء» نادبة

اليوم «آسية» وافت تواسيها



اليوم عادت لدين الكفر دولته

اليوم نالت بنو هند أمانيها



ما عذر ارجاس هند يوم موقفه

و المصطفي خصمهم والله قاضيها



ما عذرها و دما ابنائه جعلت

خضاب اعيادها في راح ناديها [5] .





پاورقي

[1] شيخ هادي کاشف الغطاء.

[2] شيخ جعفر خطي.

[3] کامل الزيارات ابن‏قولويه باب 71 ص 175 و مصباح المتهجد شيخ طوسي ص 39.

[4] مزار ابن‏مشهدي از اعلام قرن ششم.

[5] در کتاب شعراء حلّه ج 5 ص 540 شيخ هادي نحوي متوفي سنه 1225 ه.