بازگشت

حبيب بن مظاهر و بني اسد


حبيب بن مظاهر از ابي عبدالله عليه السلام اجازه گرفت تا به نزد قبيله ي بني اسد كه در همان نزديكي كربلا بودند برود و از آنها طلب كمك نمايد. پس از استجازه، نزد آنها رفت و خودش را كه از همان قبيله بود معرفي كرد، او را شناختند، آن گاه از آنها خواست فرزند دختر پيغمبر خدا را ياري كنند و توضيح داد كه عزت دنيا و آخرت در ياري كردن او است، نود نفر از مردان بني اسد او را اجابت كردند. يك نفر جاسوس از همان محله در همان شب جريان را به ابن سعد گزارش داد، وي بي درنگ چهارصد نفر مرد جنگي را به فرماندهي ازرق سر راه آنها فستاد، در همان بين راه جنگ درگير شد بسياري از آنها كشته شدند و بقيه كه جان سالم به در بردند به جايگاه خود برگشتند و از ترس ابن سعد كه مبادا بر آنها شبيخون بزند شبانه دسته جمعي فرار كردند و به جاي ديگري منتقل شدند، حبيب برگشت و جريان را به اطلاع ابي عبدالله عليه السلام رساند، حضرت فرمود: «لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم» [1] .



پاورقي

[1] مقتل خوارزمي ج 1 ص 243 و بحار ج 44 ص 386 - 7. ضمنا اين داستان در شب هفتم محرم اتفاق افتاد.