بازگشت

روز هفتم محرم


روز هفتم محرم حلقه ي محاصره تنگ و كار را بر سيد الشهداء و يارانش دشوار كردند، آمد و رفتها قطع و آب در خيام حرم ناياب شد، هر كدام درصدد آن بودند به نوعي بتوانند عطش خود را برطرف سازند و طبيعتا در اين ميان حال زنان و كودكان خردسال بسيار رقت بار و دل گدازتر بود، صداي ناله و فرياد العطش و گريه و زاري كودكان جگر سوخته بلند بود، كودكان تشنه و جگرسوخته شكمهاي خود را در جاي مشكهاي آب روي زمين نمناك مي گذاشتند تا شايد از اين طريق بتوانند از شدت تشنگي و سوز عطش خود اندكي بكاهند. تمام اين منظره ها و صحنه هاي دلخراش را


حسين عليه السلام و ياران و اصحاب غيرتمند و باشهامتش مي ديدند ولي كاري نمي توانستند انجام دهند زيرا بين آنها و آب نيزه هاي كشنده و شمشيرهاي برنده و نيروهاي مسلحي قرار گرفته بودند كه مانع هر نوع حركت و اقدامي مي شدند، ولي ساقي لب تشنگان با ديدن آن صحنه و گريستن كودكان نتوانست تحمل كند و از طرفي ابي عبدالله نيز به او مأموريت داد تا مقداري آب براي زنان و كودكان بياورد، و براي اين كار بيست عدد مشك آب، همراه ابوالفضل كرد. شيران آل محمد (ص) بدون واهمه و بدون اينكه هيچ بيمي به خود راه دهند و از گماشتگان شريعه بترسند، به سوي فرات پيش رفتند، و در جلو آنها نافع بن هلال جملي پرچمدار بود، نزديك شريعه كه رسيدند، موكل شريعه ي فرات، عمرو بن حجاج فرياد كشيد: كيست؟ نافع بن هلال در جواب گفت: آمده ايم از اين آب كه بين ما و آن حائل شده ايد بياشاميم. عمرو بن حجاج گفت: هر چه مي خواهيد بياشاميد ولي براي حسين آب نبريد. (و لا تحمل الي الحسين منه). نافع گفت: نه، به خدا قسم تا حسين و همراهيانش تشنه باشند يك قطره هم از اين آب نخواهم آشاميد. (لا والله لا اشرب منه قطرة و الحسين و من معه من آله و صحبه عطاشي).

در همين هنگام نافع بهمراهيان خود گفت: ظرفهاي خود را آب كنيد. (املأوا أسقيتكم). موكلين شريعه بر آنها حمله كردند، شيران كربلا دو دسته شدند گروهي مشكها را آب مي كردند و گروهي ديگر با موكلين شريعه به قتال پرداخته و آنها با حمايت و پشتيباني عباس دلاور و رزم آشنائي كه مردانگي و دلاوري را از پدرش علي آموخته بود، دشمن را پراكنده مي كردند. در اثر حمايتها و فداكاري هاي ابوالفضل كسي جرأت نزديك شدن و اعتراض را نداشت. سرانجام توانستند آن شب مقداري آب به خيمه ها برسانند و از عطش لب تشنگان بكاهند [1] .




أو تشتكي العطش الفواطم عنده

و بصدر صعدته الفرات المضعم



و لو استقي نهر المجرّة لارتقي

و طويل ذابله اليها سلّم



لو سدّ ذوالقرنين دون وروده

نسفته همّته بما هو أعظم



في كفّه اليسري السّقاء يقلّه

و بكفّه اليمني الحسام المخذم



مثل السّحابة للفواطم صوبه

فيصيب حاصبه العدو فيرجم



ولي بايد توجه داشت آن مقدار آب قليل براي آن جمعيت كه بيش از يكصد و پنجاه و بلكه حدود دويست نفر مرد و زن و كودكي كه جگرشان از تشنگي مي سوخت چه اندازه مي توانست مؤثر باشد؟ قطعا هر كدام بيش از يكبار آب نياشاميده اند كه دوباره بيدرنگ تشنگي بر آنها حمله ور شده است. و الي الله و رسوله المشتكي.


پاورقي

[1] در کتاب امالي مرحوم صدوق ص 95 مجلس سي‏ام نوشته است: امام عليه‏السلام فرزندش علي را با سي نفر سواره و بيست نفر پياده فرستاد تا آب بياورند ولي تاريخ طبري ج 7 ص 312 و مقتل خوارزمي و مقتل محمد بن ابيطالب آن طور که در متن آمده، نوشته‏اند.

شايد بر اساس همين روايت که حضرت ابوالفضل عليه‏السلام روز هفتم آب به خيمه‏ها آورد، ذاکرين در مجالس روضه‏خواني روز هفتم را اختصاص به ذکر حضرت ابوالفضل مي‏دهند.

اسم شريف حضرت ابوالفضل، عباس است، و به حساب ابجد 133 مي‏شود اين عدد مساوي عدد «باب الحسين» است. به تجربه ثابت شده هر کس در يک مجلس با حضور قلب 133 مرتبه اين ذکر را بگويد حاجتش برآورده خواهد شد: «يا کاشف الکرب عن وجه الحسين (ع) اکشف کربي بحق اخيک الحسين».