سخنان نافع بن هلال
نيز پس از آنها گفت: يابن رسول الله تو خودت خوب مي داني كه جدت پيغمبر (ص) آخر نتوانست شربت محبت خود را به همه ي مردم بچشاند، و نتوانست آن طور كه دوست داشت مردم را به دعوت خود متوجه كند، زيرا برخي از آنها با پيغمبر منافقانه برخورد مي كردند، در ظاهر به او وعده ي نصرت و ياري مي داند و در دلها قصد خيانت و فريب داشتند برخوردي شيرينتر از عسل با او داشتند و در مخالفت هم تلختر از حنظل عمل مي كردند، پيوسته بر همين روال عمل مي كردند تا اينكه خداوند او را به سوي خود برد.
و پدرت علي عليه السلام نيز مانند پيغمبر (ص) بود، گروهي وعده ي نصرت و ياري دادند و در ركاب او با ناكثين و قاسطين و مارقين جنگيدند تا او نيز عمرش سرآمد و به رحمت و رضوان خدا واصل شد. و امروز تو در ميان ما، همانند آنهايي، هر كس پيمان خود را بشكند و يا بيعت خود را بردارد جز به خودش زياني وارد نخواهد آورد، و خداوند از او بي نياز خواهد بود، راه تو راه هدايت و سعادت است، به هر سوي كه مي خواهي ما را ببر، (مشرقا ان شئت أو مغربا)، به خدا قسم ما از مقدرات الهي ترس نداريم و مادام كه بر اين عقيده و بينش هستيم از مرگ هم نمي ترسيم، با دوستان تو دوستي و با دشمنانت دشمني مي كنيم. (نوالي من والاك و نعادي من عاداك) [1] .
بأبي من شروا لقاء الحسين
بفراق النفوس و الأرواح
وقفوا يدرؤن سمر العوالي
عنه و النبل وقفة الأشباح
ابي عبدالله عليه السلام منطقه اي را كه هم اكنون قبر شريفش در آن قرار دارد از
مردم نينوي و غاضريه به مبلغ شصت هزار درهم خريد و مبلغي هم به ايشان هبه فرمود و شرط كرد زائرين قبرش را، به زيارتش راهنمائي كنند و از آنها سه روز ضيافت نمايند، و مساحت حرم ابي عبدالله عليه السلام كه آن را خريداري كرد چهار مايل در چهار مايل بود، آنجا سرزمين بابركتي است كه استفاده ي از آن بر فرزندان و دوستانش حلال و بر مخالفين و غير دوستانش حرام است. در روايتي از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه حضرت صادق فرمود: «انهم لم يفوا بالشرط» فروشندگان به اين شرط عمل نكردند [2] .
ابي عبدالله عليه السلام پس از ورود به كربلا نامه اي براي محمد حنفيه و قبيله ي بني هاشم كه در مدينه مانده بودند نوشت، متن نامه چنين است:
«اما بعد، فكان الدنيا لم تكن، و كأن الآخرة لم تزل، والسلام» [3] .
پاورقي
[1] مقتل العوالم ص 76.
[2] کشکول شيخ بهائي ج 2 ص 91 طبع مصر به نقل از کتاب «الزيارات» محمد بن احمد بن داود قمي، و سيد بن طاووس نيز در مصباح الزائر آن را نقل کرده است. در کتاب الفقه الاقتصاد ص 259 نوشته است: (... ان الرسول (ص) اشتري ارض مسجده).
مرحوم صاحب مفتاح الکرامه ج 4 کتاب متاجر ص 245 صرفا به دليل اينکه او روايتي در اين مورد نديده منکر شده است که ابيعبدالله عليهالسلام محل و اطراف قبر شريف خود را خريده باشد، لکن عدم الوجدان لا يدل علي عدم الوجود. و استبعاد اينکه ارض خراجي يا مفتوحه را مشکل است بفروشند، خودشان ميفرمايند اين حرف در مورد امام غير معصوم است بنابراين دخالت در وظيفهي امام معصوم درخور کسي نيست.
[3] ابنقولويه در کامل الزيارات ص 75 متن نامه را اينطور نوشته است: (از حسين بن علي بن محمد بن علي و قبيلهي بنيهاشم که نزد وي ميباشند. اما بعد، گويا دنيائي وجود نداشته است). دنيايي که زودگذر است، بيارزش است مثل اينکه نبوده و ما هم در اين جهان نبودهايم همانطور که گويا آخرت پايدار و هميشگي است (چيزي که فناناپذير است ارزش دارد و انسان عاقل و خردمند دنبال شيء فاني و زودگذر نميرود و فريب آن را نميخورد بلکه دنبال چيزي که جاودانه و پايدار است ميرود و براي آن رهبران دنيا بايد بدانند و همه جهانيان نيز بفهمند که خط مشي زندگي خودشان را چگونه ترسيم کنند).ابوالفرج در اغاني ج 8 ص 151 طبع ساسي نوشته: آنگاه که عمر بن عبدالعزيز، متصدي امور خلافت شد حسن بصري همين عبارات را براي او نوشت. در مروج الذهب در اخبار عمر بن عبدالعزيز نوشته وي از ابيحازم مدني درخواست نصيحت و پندي کرد وي همين کلمات را براي عمر نوشت. ولي آنچه در تواريخ معتبر از جمله نقل ابنقولويه آمده است اصل اين سخنان از سرچشمه ولايت و خاندان وحي تراوش کرده و ديگران به جهات دنيائي و يا غيره اصل سخن را ميگفتهاند ولي نامي از گوينده و سيد الشهداء مظلوم نميبردهاند که حتي در اين موارد نيز به او ظلم ميکردهاند. بأبي انت و امّي يا مظلوم و ابنالمظلوم.