اولين خطبه ي امام پس از ورود به كربلا
اما بعد، فقد نزل بنا من الامر ما قد ترون و ان الدنيا قد تغيّرت و تنكرت، و أدبر معروفها و لم يبق منها الاصابة كصبابة الأناء و خسيس عيش كالمرعي الوبيل ألا ترون الي الحق لا يعمل به و الي الباطل لا يتناهي عنه، ليرغب المؤمن في لقاء الله محقا، فاني لا اري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما.
اما بعد، براي ما مسئله اي پيش آمده است كه مي بينيد، اوضاع دنيا دگرگون شده. زشتيهايش آشكار و خوبيها و فضيلتهايش از ميان ما رخت بربسته اند. از فضائل و ارزشها چيزي باقي نمانده مگر اندكي مانند قطره ي ته مانده ي ظرف آب، زندگي بر مردم سخت و ننگين شده مانند چراگاه سنگلاخ و دشواري كه علف در آن نمي رويد، مگر خودتان نمي بينيد كه حق طرفدار ندارد و كسي به آن عمل نمي كند؟ و مگر نمي بينيد كسي از باطل روي گردان نيست؟ (در چنين شرائط ذلت بار) شخص مؤمن بايد آرزوي مرگ كند و با فداكاري به لقاء الله بشتابد كه من در چنين محيط ننگيني، مرگ را جز شهادت و خوشبختي چيزي نمي دانم، و زندگي با ستمكاران را جز زجر و رنج چيزي نمي شمارم [1] .
پاورقي
[1] در کتاب تحف العقول دنبال خطبه را چنين نوشته: «الناس عبيد الدنيا و الدين لعق علي ألسنتهم يحوطونه ما درّت معائشهم فاذا محصّوا بالبلاء قلّ الدّيّانون). (ترجمهي آن در صفحه 314 گذشت). آنچه که در اينجا مرحوم مؤلف ذکر کرده است ظاهرا مطابق با متن لهوف ميباشد.
نکتهي ديگر اينکه سيد بن طاووس در لهوف و همچنين عقد الفريد ج 2 ص 312 و حلية الاولياء ج 3 ص 39 و ابنعساکر ج 4 ص 333 نوشتهاند امام عليهالسلام اين خطبه را در کربلا خواند ولي طبري در ج 7 ص 300 طبع ليدن نوشته است در «ذي حسم» ايراد فرمود.
در مجمع الزوائد ج 9 ص 192 و ذخائر العقبي ص 149 و بعض کتب ديگر نوشتهاند در روز عاشورا امام اين سخنراني را ايراد فرمود.
و در سير اعلام النبلاء ذهبي ج 3 ص 209 گفته: وقتي که عمر سعد بن حسين عليهالسلام رسيد امام عليهالسلام در حضور آنها اين سخنراني را بيان فرمود. (العلم عند الله). احتمال دارد به خاطر اهميت مطلب و براي روشنگري اذهان حضرت مکرر اين مطالب را به مستمعين گوشزد ميکرده است.