بازگشت

قادسيه پانزدهمين منزل كاروان نور


در قادسيه بود كه حصين بن نمير تميمي، قيس بن مسهر صيداوي را كه ابي عبدالله به كوفه فرستاده بود دستگير كرد، حصين بن نمير، رئيس شرطه ي ابن زياد بود، به وي دستوري داده بود: بايد مابين قادسيه تا خفان [1] و از آنجا تا قطقطانه را به وسيله ي نيروهاي نظامي آرايش دهد. وقتي كه قيس بن مسهر مي خواست عبور كند او را دستگير كردند. هنگام بازرسي بدني قيس زرنگي كرد، نامه ي امام را بيرون آورد و پاره پاره كرد. قيس رانزد ابن زياد بردند از او پرسيد: چرا نامه را پاره كردي؟ در جواب گفت: براي اينكه از مطالب آن باخبر نشوي! هر چه ابن زياد اصرار كرد كه مطالب نامه را به او بگويد، قيس بر امتناع خود افزود.

ابن زياد گفت: بايد بالاي منبر بروي و حسين و پدرش و برادرش را سبّ و لعن كني وگرنه تو را قطعه قطعه خواهم كرد.

قيس بالاي منبر رفت. پس از حمد و ثناي پروردگار و درود بر محمد و آل


محمد، بر اميرالمؤمنين و حسن و حسين رحمت بسيار فرستاد و عبيدالله زياد و پدرش و بني اميه را لعن كرد و سپس افزود: اي مردم! من فرستاده ي حسين بن علي به سوي شمايم از فلان موضع از وي جدا شدم، او را اجابت كنيد. ابن زياد دستور داد او را از بالاي قصر دارالاماره به زير انداختند، استخوانهايش درهم شكست و از دنيا رفت [2] و هنوز اندك رمقي در بدن داشت كه عبدالملك بن عمير لخمي او را سر بريد. وقتي كه او را نكوهش كردند، جواب داد مي خواستم زودتر راحتش كنم كه رنج نبرد.


پاورقي

[1] خفان در نزديکيهاي کوفه قرار داد که عيسي بن موسي هاشمي آنجا را مزرعه‏ي خود قرار داده بود قطقطانه با رهيمه حدود بيش از بيست مايل فاصله دارد.

[2] در کتاب ارشاد مرحوم شيخ مفيد و روضة الواعظين فتال و در ميزان الاعتدال ذهبي ج 1 ص 151 نوشته است که عبدالملک بن عمير لخمي پس از شعبي از طرف ابن‏زياد متصدي امور قضايي کوفه شد. وي کم‏حافظه و آدم اشتباه‏کاري بود و در سال 136 در سن 103 سالگي از دنيا رفت. ضمنا مشابه همين حادثه را در منزل زباله مورخين در مورد عبدالله يقطر نقل کرده‏اند که عبدالله را از بالاي بام به زير انداختند و عبدالملک مزبور سرش را بريد.

و بعيد نيست که حادثه مکرر اتفاق افتاده باشد، چون حسين بن علي نيز نامه‏هاي مکرري براي سران کوفه فرستاده است.