بازگشت

بيضه سيزدهمين منزل كاروان نور


در منزل «بيضه» [1] امام مجددا از فرصت استفاده كرد، خطاب به همراهيان


حرّ نمود و بعد از حمد و ثناي پروردگار فرمود: «ايها الناس ان رسول الله (ص) قال: من رأي سلطانا جائرا مستحلا لحرام الله، ناكثا عهده مخالفا لسنة رسول الله، يعمل في عباد الله بالأثم و العدوان فلم يغير عليه بفعل و لا قول، كان حقا علي الله ان يدخله مدخله... و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته».

اي مردم! رسول خدا (ص) فرمود: هر كس (مسلمان يا غير مسلمان) با سلطان ستمكار و زورگوئي مواجه شود كه حرام خدا را حلال كرده يا حلال كند، و عهد و ميثاق الهي را درهم شكسته يا درهم شكند و با سنت و قانون پيغمبر (ص) مخالفت نموده يا نمايد، در ميان بندگان خدا با گناه و معصيت و دشمني با آنها عمل نموده يا نمايد ولي او در برابر چنين سلطان جائري سكوت نمايد نه با كردار و نه با گفتار خود با او مخالفت ننمايد، بر خداوند واجب است او را به همان محل سلطان طغيانگر و آتش دوزخ وارد كند.

مردم! آگاه باشيد اينان (بني اميه) اطاعت خداي رحمان را ترك كرده و طوق اطاعت شيطان را به گردن افكنده اند، فساد را رايج كرده و حدود الهي را تعطيل نموده اند فيئي را (كه مال پيغمبر (ص) و خاندان اوست) بخود اختصاص داده اند، حرام خدا را حلال كرده و حلالش را حرام نموده اند، و من به هدايت و رهبري جامعه احق و شايسته تر از همه ي اين مفسدينم كه در دين تغيير به وجود آورده اند.

دعوتنامه هايي كه از شما به من رسيد و پيامهايي كه فرستادههايتان برايم آورده اند حكايت از اين مي كرد كه با من بيعت كرده و مرا در برابر دشمن تنها نمي گذاريد، و دست از ياريم برنمي داريد، هم اكنون اگر بر پيمان خود وفادار بمانيد به رشد و انسانيت دست يافته ايد (رشد و انسانيت خود را درك كرده و به سعادت خواهيد رسيد) من حسين بن علي و فرزند فاطمه دختر پيغمبر خدايم كه وجود من با وجود شما و خاندان من با خاندان شما درهم آميخته و از يكديگر جدائي نداريم. شما بايد از من پيروي نمائيد و مرا الگوي خود قرار دهيد. «و لكم في اسوة».

و اگر به وظيفه ي خود عمل نكرديد و پيمان شكني كرديد و بر بيعت خود باقي نمانديد، به جاي خودم سوگند اين عمل از شما بي سابقه نيست زيرا با پدرم و برادرم و پسر عمويم مسلم نيز چنين كرديد (با آنها نيز غدر و پيمان شكني كرديد) پس گول


خورده كسي است كه به حرف شما اعتماد كند، شما مردمي هستيد كه در راه بدست آوردن بهره ي اسلامي خود راه خطا پيموده ايد، و نصيت خود را ضايع كرديد، هر كس پيمان شكني كند به ضرر خودش تمام خواهد شد، و اميد آنكه خداوند مرا از شما بي نياز گرداند. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته [2] .


پاورقي

[1] بيضه سرزمين پهناوري است که بين «واقصه» و «عذيب الهجانات» واقع شده است، قبيله‏ي بني‏يربوع بن حنظله، نياکان حرّ در آنجا ساکن بود.

[2] تاريخ طبري ج 7 چاپ ليدن ص 300، کامل ابن‏اثير ج 3 ص 280، مقتل خوارزمي ج 1 ص 234، انساب الاشراف ج 3 ص 171.

مقتل خوارزمي ج 1 ص 5 و 234 نوشته است: ابن‏اعثم کوفه نقل کرده است امام عليه‏السلام و اصحاب و حرّ با همراهيانش به راه خود ادامه دادند تا به عذيب الهيجانات رسيدند، در آنجا نامه‏اي از ابن‏زياد رسيد و حرّ را نکوهش کرده بود که چرا با حسين مماشات کرده است و بايد او را در فشار قرار دهد، فردا که خواستند حرکت کنند حرّ مانع شد، امام فرمود: مگر پيشنهاد نکردي بيراهه برويم و ما موافقت کرديم و پيشنهاد تو را پذيرفتيم؟ حرّ گفت: چرا، راست مي‏گوئي يابن رسول الله ولي اين نامه‏ي ابن‏زياد است که دستور داده بر تو سختگيري کنم. امام فرمود: پس اجازه دهيد به قريه‏ي نينوي يا غاضريه فرود آئيم. حرّ گفت: نه، به خدا قسم نمي‏توانم، ابن‏زياد جاسوسي بر من گماشته که همه چيز را به او گزارش مي‏دهد و مرا مورد مؤاخذه قرار خواهد داد. زهير بن قين گفت: يابن رسول الله اجازه بده با اين قوم بجنگيم که جنگ فعلي به مراتب آسانتر است از جنگ بعد از اين. حضرت ضمن تأييد زهير فرمود: ما هرگز آغازگر جنگ نخواهيم شد مگر اول آنها شروع کنند. زهير گفت: پس ما را به کربلا ببر که کربلا کنار فرات است اگر جنگ شروع شد بتوانيم با آنها بجنگيم. امام که نام کربلا را شنيد اشکش ريخت و قال: «اللهم اني اعوذ بک من الکرب و البلاء» و سرانجام همانجا فرود آمدند و حرّ نيز با همراهيانش که هزار نفر بودند پياده شده و در برابر حضرت توقف نمودند، در اينجا بود که حضرت قلم و دواتي درخواست کرد و مطالب فوق را به صورت نامه براي سران کوفه که احتمال مي‏داد هنوز بر فکر سابق باقي هستند نوشت بنابراين بعقيده‏ي خطيب خوارزمي سخنراني نبوده بلکه نامه‏اي بوده که نوشته و به صورت پيام براي اهل کوفه فرستاده است. لکن بعيد نيست به خاطر اهميت موضوع، حضرت هر دو کار را انجام داده باشد.