بازگشت

ثعلبيه هشتمين منزل كاروان نور


وقتي كه حضرت امام به «ثعلبيّه» [1] رسيد مردي آمده و از آيه ي «يوم ندعو كل اناس بامامهم» پرسيد.

امام عليه السلام فرمود: يك نوع امام، آن امامي است كه به راه هدايت دعوت مي كند و مردم او را اجابت مي كنند. و نوع ديگر امامي است كه دعوت به ضلالت و گمراهي مي كند و مردم از او پيروي مي نمايند. دسته ي نخست در بهشت و دسته ي دوم در دوزخ خواهند بود، و اين است كه خداوند فرموده است: «فريق في الجنة و فريق في السعير».

و در اينجا بود كه امام به مردي از اهل كوفه برخورد كرد و به او فرمود: بدان اگر تو را در مدينه ديده بودم جاي جبرئيل را در منزلمان كه بر جدّم وحي مي آورد به تو نشان مي دادم. اي برادر كوفي! سرچشمه ي همه ي علوم نزد ما است، چگونه از ما علم


مي آموزند و آن گاه ما را منكر مي شوند؟ اين شدني نيست [2]

بجير يكي از قبيله ي ثعلبيه است مي گويد: وقتي كه حسين بن علي به ثعلبيه رسيد من پسر بچه اي بودم، برادرم كه از من بزرگتر بود پرسيد: اي پسر دختر پيغمبر با اين جمعيت كم به جنگ سپاهيان فراوان مي روي؟

حضرت اشاره به خورجيني كرد و فرمود: اين خورجين پر از نامه است. «هذه مملوة كتبا» [3] .


پاورقي

[1] ثعلبيّه به فتح اول منسوب به مردي به نام «ثعلبه» از بني‏اسد که در آنجا چشمه‏اي استنباط کرد. امالي صدوق ص 93.

[2] بصائر الدرجات صفار ص 3 واصول کافي باب متقي العلم من بيت آل محمد (ص).

در مقتل خوارزمي ج 1 ص 226 نوشته است: امام عليه‏السلام نزديک ظهر بود که به «ثعلبيه» رسيد، اصحاب همه فرود آمدند و امام سرش را گذاشت، اندکي خوابش برد، بيدار شد در حالي که گريه مي‏کرد، علي بن حسين عليه‏السلام پرسيد: «ما يبکيک يا ابة لا ابکي الله عينيک» حضرت فرمود اين ساعتي است که رؤياي در آن صادقانه است، همين که خواب رفتم در خواب ديدم سواري بر اسب، نزد من آمد و گفت: (يا حسين! انکم تسرعون و المنايا تسرع بکم الي الجنة). شما با شتاب پيش مي‏رويد و مرگ هم با شتاب شما را به بهشت رهنمون مي‏کند. فهميدم که عمر ما فرارسيده است.

علي بن الحسين عرض کرد: پدر جان مگر ما بر حق نيستيم؟ حضرت فرمود: چرا فرزندم قسم به آن کس که برگشت همه‏ي بندگان بسوي او است ما بر حقّيم. فرزندش علي گفت: «اذن لا نبالي بالموت». حسين براي فرزندش دعاي خير کرد و فرمود:

«جزاک الله يا بني خير ما جزا به ولدا عن والده...» و صحبت اباهره با امام نيز در همين منزل اتفاق افتاد که قبلا خلاصه‏اي از آنرا نقل کرديم.

[3] سير اعلام النبلاء ذهبي ج 3 ص 205.