بازگشت

پنجمين منزل كاروان نور يكي از چشمه ها


ابي عبدالله عليه السلام از «حاجر» حركت كرد و ديگر به هيچ آب و آبادي نرسيد و پيوسته به راه خود ادامه داد تا اينكه به چشمه اي از آبهاي اعراب رسيد، در آنجا ديد عبدالله بن مطيع عدوّي نيز اطراق كرده است، عبدالله وقتي كه فهميد حسين بن علي عليه السلام عازم عراق است با امام صحبت كرد تا او را از رفتن به عراق منصرف نمايد. بخشي از سخنان عبدالله چنين است:

پدر و مادرم فدايت باد اي پسر پيغمبر خدا، شما را به حرمت اسلام تذكر مي دهم مبادا اينكار را انجام دهي، تو را به خدا قسم حرمت پيغمبر را حفظ كن تو را به خدا قسم حرمت عرب را نگهدار، بخدا سوگند اگر آنچه را كه بني اميه برده اند طلب كني حتما تو را خواهند كشت. (لئن طلبت ما في ايدي بني اميه ليقتلنك). و اگر تو را بكشند، ديگر بعد از تو براي احدي احترام نخواهند گذاشت، بخدا قسم با اين كار تو، حرمت اسلام از بين مي رود، حرمت قريش و حرمت عرب هتك مي شود، دست از اين كار بردار و متعرض بني اميه مشو.

امام عليه السلام سخنان او را نپذيرفت و براه خود ادامه داد [1] .


پاورقي

[1] البدايه ابن‏کثير ج 8 ص 168، و ارشاد مرحوم شيخ مفيد ص 221 چاپ قم، و تاريخ طبري ج 7 طبع ليدن ص 289.