بازگشت

حاجر چهارمين منزل كاروان نور


وقتي كه به محل حاجر [1] وادي رمه رسيد جواب نامه ي حضرت مسلم را براي اهل


كوفه نوشت و به وسيله ي قيس بن مسهر صيداوي [2] براي آنها فرستاد. در قسمتي از آن نامه چنين آمده بود:

اما بعد، نامه ي مسلم بن عقيل به من رسيد،به من خبر داده بود كه: شما براي ياري ما، و طلب حقمان اجتماع كرده ايد، از خداوند درخواست كردم كار خود را درباره ي ما نيك گرداند، و شما را بر اين عمل اجر و پاداش بزرگ مرحمت فرمايد، من روز سه شنبه هشتم ذيحجه روز ترويه از مكه به سوي شما حركت كردم، وقتي كه فرستاده ي من نزد شما رسيد آستينها را بالا بزنيد و كمرها را محكم ببنديد و آماده ي كار باشيد كه من انشاء الله در همين چند روز خواهم رسيد، و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته. «فاذا قدم عليكم رسولي فانكمشوا في امركم و جدّوا فأني قادم عليكم في ايامي هذه انشاء الله» [3] .



پاورقي

[1] در معجم البلدان نوشته است: حاجر جائي است لب وادي که از آنجا آب برمي‏دارند و بطن الرّمه محلي است که اهل بصره در طريق مدينه در آنجا منزل مي‏کنند و محل دو راهي اهل کوفه و بصره است.

عمر فروخ در تايخ الادب العربي ج 1 ص 195 نوشته است: حاجر در سرزمين نجد و در جنوب رياض قرار دارد.

رضا کحاله در هامش کتاب جغرافياي شبه جزيرة العرب ص 274 از ابن‏دريد نقل کرده است: رمه سرزمين صاف و بسيار وسيعي است که چندين وادي و دره در آن قرار داد و از ابن اعرابي نقل کرده است: رمّه سرزمين دراز و پهناوري است که به اندازه مسير يک روز در بالاي جايگاه بني‏کلاب قرار دارد، پس از آن در سرازيري قبيله‏ي عبس و غطفان، و باز سرازير مي‏شود و به منزل بني‏اسد مي‏رسد. اصمعي گفته است: بطن الرمه وادي بسيار بزرگي است که از راست «فلجه» و «دثينه» شروع و از ميان ابانين ابيض و اسود مي‏گذرد و فاصله‏ي ميان دو آبان سه مايل مي‏باشد، و سپس افزوده است که در قسمتهاي بالاي اين وادي اهل مدينه و بني‏سليم و در وسطهاي آن بني‏کلاب و غطفان و در اسافل آن بني‏اسد و عبس منزل داشتند و پس از آن وارد رمل العيون مي‏شود.

[2] علي بن محمد فتال نيشابوري در روضة الواعظين ص 152 نوشته است: امام عليه‏السلام نامه را بوسيله عبدالله بن يقطر فرستاد. بنابراين احتمالا امام عليه‏السلام دو نامه نوشته و به وسيله‏ي دو نفر فرستاده است. ضمنا کتاب الاصابه ج 3 ص 492 نوشته است: قيس بن مسهر صيداوي در کربلا کشته شد، اين اشتباه است، زيرا قيس را ابن‏زياد در کوفه شهيد کرد. و خلاصه‏ي آن چنين است که: رئيس شرطه‏ي ابن‏زياد حصين بن نمير او را دستگير کرد و نزد ابن‏زياد برد، ابن‏زياد درخواست کرد به بالاي قصر برود و کذاب بن کذاب را سبّ و لعن کند، وي بالاي بام رفت و از حسين بن علي تعريف و تمجيد کرد و گفت: من رسول اويم که از حاجر از او جدا شدم، او را اجابت کنيد و سپس عبيدالله زياد و پدرش را سبّ و لعن کرد و براي علي بن ابي‏طالب استغفار نمود، لذا ابن‏زياد دستور داد او را از همان بالاي بام قصر به زير افکندند و به شهادت رساندند. تايخ طبري ج 7 چاپ ليدن ص 289، و در ص 293 مشابه همين مطلب را با تفصيل بيشتر در مورد عبدالله يقطر نقل کرده است.

[3] تاريخ طبري ج 7 ص 289.