بازگشت

سخن حضرت امام هنگام حركت از مدينه


حضرت ابي عبدالله عليه السلام شب يكشنبه دو روز به آخر ماه رجب مانده همراه فرزندان و برادران، و فرزندان برادرش امام مجتبي و افراد خانواده اش به سوي مكه حركت كرد [1] .

آنگاه كه شهر مدينه را پشت سر مي گذاشت اين آيه ي مباركه را كه در رابطه ي با حركت موسي بن عمران از مصر و آمدن براي مبارزه با فرعونيان نازل شده مي خواند:

«فخرج موسي منها خائفا يترقب قال رب نجني من القوم الظالمين» با حالت ترس و انتظار از شهر خارج شد و مي گفت: پروردگارا از اين قوم ستمگر نجاتم بخش.

امام عليه السلام (بر خلاف عبدالله زبير كه از بيراهه و شبانه حركت مي كرد) همان بزرگ راه و جاده ي عمومي را كه همه از آن استفاده مي كردند انتخاب كرد، يكي از يارانش [2] پيشنهاد كرد: خوب است شما نيز مانند عبدالله زبير يكي از راههاي فرعي و كوهستاني را برگزيني تا اگر كارگزاران و عمال يزيد در تعقيب شما باشند دسترسي به شما پيدا نكنند.


امام عليه السلام در پاسخ اين پيشنهاد فرمود: «لا والله لا افارقه» نه به خدا قسم من هرگز راهم را عوض نمي كنم و همين راه معمولي خود را ادامه مي دهم تا هر چه خواسته خدا است به آن برسم [3] .

روز سوم ماه شعبان پس از پنج روز به مكه معظمه رسيد، و هنگام ورود به مكه اين آيه را كه حضرت موسي هنگامه كه از منطقه ي حكومت فرعون بيرون آمد خوانده بود، قرائت فرمود: «و لما توجه تلقاء مدين قال عسي ربي ان يهديني سواء السبيل» وقتي كه به شهر مدين رسيد گفت اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست رهنمون گردد [4] .

امام عليه السلام در مكه بر عباس بن عبدالمطلب وارد شد [5] مردم مكه و بزرگان از بلاد مختلف بديدن او مي آمدند، از جمله ابن زبير كه ملازم جوار مكه شده بود همراه با ديگران از وي ديدن مي كرد، و در عين حال از آمدن حسين به مكه نگران بود چون مي دانست امام حسين عليه السلام به مراتب از او مهمتر و در ميان مردم موجه تر است و تا حسين آنجا باشد مردم با او بيعت نخواهند كرد.

در يكي از روزهايي كه مكه بود به زيارت قبر جده اش حضرت خديجه رفت، در آنجا كنار قبر چند ركعت نماز گذارد و در پيشگاه خداوند، بسيار لابه و تضرع كرد [6] .



أفدي الأولي للعلي أسري بهم ظعن

وراء حاد من الأقدار يزعجه



ركب علي حنة المأوي معرسه

لكن علي محن البلوي معرجه



مثل الحسين تضيق الارض فيه فلا

يدري ملي أين مأواه و مولجه



و يطلب الأمن بالبطحا و خوف بني

سفيان يقلقه منها و يخرجه



و هو الذي شرف البيت الحرام به

و لاح بعد العمي للناس منهجه



يا حائرا لا و حاشا نور عزمته

بمن سواك الهدي قد شع مسرجه




و واسع الحلم و الدنيا تضيق به

سواك أن ضاق خطب من يفرجه



و يا مليكا رعاياه عليه طغت

و بالخلافة باريه متوجه [7] .





پاورقي

[1] تاريخ طبري ج 6 ص 190 ولي در مقتل خوارزمي ج 1 ص 189 فصل نهم نوشته است سه روز از ماه شعبان گذشته در سال شصتم هجري بود.

[2] پسر عمويش مسلم بن عقيل پيشنهاد کرد. (مقتل خوارزمي ج 1 ص 189).

[3] از اين جواب نيز به خوبي استفاده مي‏شود که امام حسين (ع) با کمال آرامش خاطر از مدينه بيرون آمد نه به عنوان فرار و به خاطر ترس، وگرنه مسير خود را جاده‏ي عمومي قرار نمي‏داد که همه کس او را ببينند، او مي‏خواهد آزادانه و علني با کفر و بي‏ديني و با ظلم و ستم مبارزه کند نه....

[4] ارشاد مفيد ص 200 و مقتل خوارزمي ج 1 ص 189 و تاريخ طبري ج 7 ص 222 و 271 و کامل ابن‏اثير ج 3 ص 265.

[5] تاريخ ابن‏عساکر ج 4 ص 328.

[6] خصائص الحسينيه‏ي شيخ جعفر شوشتري ص 35 طبع تبريز و مقتل العوالم ص 20.

[7] مرحوم کاشف الغطاء رضوان الله عليه.