زنهاي بني هاشم
حركت حضرت امام عليه السلام بر زنهاي بني عبدالمطلب گران و ناگوار آمد، لذا با چشم گريان و با ضجه و ناله دور امام را گرفتند، و درخواست انصراف امام را داشتند، حضرت امام عليه السلام گامي در ميان آنها نهاد و ضمن دعوت به سكوت و آرامش، به آنها فرمود:
شما را به خدا سوگند صدايتان را به ضجه و ناله بلند نكنيد، اين كار بر خلاف رضاي خدا و پيغمبر است.
زنها در پاسخ امام گفتند: چگونه مي توانيم جلو گريه و صداي خود را بگيريم، امروز براي ما مثل آن روزي است كه پيغمبر (ص) و علي و فاطمه و حسن و زينب و ام كلثوم از دنيا رفتند، جان ما فداي تو باد. اي دوست همه ي نياكان! ترا به خدا سوگند از اين سفر مرگبار بپرهيز، و يكي از عمه هايش گفت: من شنيدم هاتفي از غيب مي گفت:
و ان قتيل الطف من آل هاشم
اذل رقابا من قريش فذلت [1] .
امام عليه السلام او را دستور شكيبائي داد و فرمود: اين امر، از مقدرات الهي است و حتما بايد انجام شود.
پاورقي
[1] ابنقولويه در کامل الزيارات ص 96 دو بيت نقل کرده است. لکن در حماسهي ابيتمام و شرح آن نوشتهي تبريزي ج 3 ص 14 و در مروج الذهب ج 2 ص 92، و مناقب شهر آشوب ج 2 ص 228، و مثير الاحزان چهار بيت نقل شده است.
در معجم البلدان ج 6 ص 52 و مقالات الاسلاميين تأليف ابيالحسن اشعري ج 1 ص 142 پنج بيت نوشتهاند.
در کامل ابناثير ج 4 ص 37 و سير اعلام النبلاء ذهبي ج 3 ص 215 شش شعر ثبت شده است.
در مقاتل الطالبين ص 19 طبع ايران و کتاب نسبت قريش تأليف مصعب الزبيري ص 41 هفت بيت نوشته است.
در بداية ابنکثير ج 8 ص 211 و مقتل خوارزمي ج 2 ص 149 و مثير الاحزان ابن نما هشت شعر نقل شده است.
و در مورد گويندهي شعر نيز اختلاف است: در کامل ابناثير ج 4 ص 37 گفته است شعر مال تيمي تيم بن مره است.
و در کتاب الاصابه ج 4 ص 74 و مقالات الاسلاميين گفته است: شعر را ابورمح خزاعي سروده و ابن نما نيز همين قول را از مرزباني روايت کرده است.
در کتاب شرح تبريزي ج 3 ص 13 نوشته است شعر مزبور مال ابورمج خزاعي با جيم آخر ميباشد.
ولي در «المعجم مما استعجم» بکري او را ابنرمح با حاء مهمله ثبت کرده است، و همين يک بيت را که در متن آمده نوشته است.
مسعودي در مروج الذهب گفته است شعر مال سليمان بن قبه است، ولي ابنعساکر در تاريخ خود ج 4 ص 342 و ذهبي در سير اعلام النبلاء ج 3 ص 215، و ابوعمرو در «الاستيعاب» قنه با نون بعد از قاف ذکر کردهاند، و در تهذيب کامل مبرد ج 2 ص 235، و در اعيان الشيعه ج 35 ص 136 و نسب قريش تأليف مصعب الزبيري ص 41 سليمان بن قته با تاء بعد از قاف نوشتهاند.
در مقاتل ابيالفرج ص 49، و در بدايهي ابنکثير ج 8 ص 211 سليمان بن قتيبه با تاء دو نقطهاي بعد از قاف و ياء بعد از تاء و بعد از آن باء موحده، و سپس هاء نوشتهاند.
در مثير الاحزان نوشته است: سليمان بن قتيبه عدوي ولي بنيتميم سه روز پس از شهادت حسين عليهالسلام از کربلا گذشت نگاهش به قتلگاه آنها افتاد، همان جا بر کماني که داشت تکيه کرد و اين اشعار را خواند.
در لهوف سيد بن طاووس ص 116 طبع صيدا نوشته است: ابنقتيبه خدايش رحمت کند و چه خوب سروده است.
در کتاب معجم البلدان ج 6 ص 52 نوشته شعر مال ابيدهبل حمجي است، تاج العروس نيز در مادهي «الطف» با اکتفا کردن به يک بيت با معجم موافقت کرده است.
در اغاني ج 6 ص 149 گفته است: صاحب شعر وهب بن زمعة بن اسدي است که مداح معاويه، و عبدالله زبير و فرماندار او در يمن بوده است. ولي با توجه به اين که مداح ظلمه بوده بعيد است که اين شعر از او باشد، مگر اينکه منافقانه ميزيسته است.
در کتاب اغاني ج 17 ص 165 نوشته است: مصعب بن زبير وارد کوفه شد و از احوال حسين عليهالسلام و شهادتش ميپرسيد، عروة بن مغيره به قول سليمان بن قته تمثل جست و گفت:
فان الاولي بالطف من آل هاشم
تأسوا فسنوا للکرام التأسيا
ابنجزري در طبقات القراء ج 1 ص 314 نوشته است سليمان بن قته با قاف و تاء مشدده مادر سليمان بوده است. در هر صورت معروف است آن زني که نداي هاتف غيبي را شنيد «امهاني» بوده است. ولي اين درست نيست زيرا امهاني آن طور که ابن شهرآشوب در مناقب ج 1 ص 110 نوشته است در زمان پيغمبر (ص) از دنيا رفت. و بنا بر قول ابنحجر در تقريب التهذيب ص 620 طبع لکنهو وي در زمان معاويه وفات کرد.