بازگشت

صراحت در گفتار پيشوايان اسلام و امام خميني


يكي از تفاوتهاي بارز پيشوايان و رهبران مذهبي با رهبران سياسي و غير مذهبي وجود صراحت، صداقت و بيان واقعيتها در رهبران مذهبي است. يك رهبر مذهبي با اتكا به اصل ايمان و عقيده، هميشه با پيروان و ملت خويش در بيان و اظهار آنچه به سرنوشت آنان ارتباط دارد صادق و صريح است. گرچه اين صراحت و صداقت به ضرر او منتهي شود، زيرا برنامه و هدف اين رهبران قبل از هر چيز ايجاد ايمان در دل افراد و تمام تلاش و فعاليتشان مقدمه اين هدف است.

نيل به اين هدف با ظاهرسازي و فريبكاري و پرده پوشي حقايق - كه ميان سياستمداران دنيا معمول و متعارف است و هر لحظه به گونه اي و با هر شخصي و جو خاصي با قيافه اي ظاهر مي گردند - قابل تأمين نيست. اين روحيه صفا و صميميت و وفا و صداقت را مي توان در همه پيشوايان مذهبي بويژه در شخص رسول اكرم (ص) كه اسوه و الگو بر تمام جهانيان است، در تمام جبهه هاي جنگ و در تمام ابعاد دوران زندگي آن حضرت به وضوح مشاهده كرد. و حسين بن علي (ع) اين رهبر آزاده و آزادگي نيز نه تنها از اين قاعده و قانون مستثني نيست؛ بلكه خود از اين لحاظ نيز قانون و الگو براي رهبران معنوي و پيشوايان مذهبي است. و لذا مي بينيم آنچه را كه درباره آينده خويش پيش بيني مي كند، در موارد مختلف و به مناسبتهاي گوناگون از مدينه تا كربلا با ياران و اصحابش در ميان مي گذارد. آنجا كه به مناسبت حركت از مكه سخنراني مي كند.

«... آگاه باشيد كه هر يك از شما حاضر است در راه ما از خون خويش بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقاي پروردگار نثار كند، آماده حركت با ما باشد كه من فردا صبح حركت خواهم كرد...» [1] ويا در آنجا كه عبدالله هاي سه گانه (عبدالله بن عمر كه در مكه پيشنهاد صلح و سازش با يزيد را نمود و امام (ع) را از عواقب خطرناك مخالفت با طاغوت و اقدام به جنگ برحذر داشت [2] ، و يا عبدالله بن عباس كه به حضرت پيشنهاد كرد در مكه بماند و يا به شهر ديگري برود [3] ، و يا عبدالله بن زبير كه خود را مبارز مي دانست و از مدينه فرار كرده و به مكه پناهنده شده بود، به امام پيشنهاد كرد كه اگر در مكه اقامت كنيد و بخواهيد امامت و پيشوايي مسلمانان را در اين شهر ادامه بدهيد ما نيز با تو بيعت مي كنيم، و تا جايي كه امكان دارد از پشتيباني و همفكري با تو خودداري نخواهيم نمود) [4] ، و يا با برادرش محمد حنفيه كه خدمت امام (ع) رسيده و عرض مي كند: «برادر! تو محبوب ترين مردم هستي و من آنچه را كه خير و صلاح تشخيص مي دهم موظفم كه براي تو بگويم، و من فكر مي كنم شما فعلا تا آنجا كه امكان پذير است در شهر معيني اقامت نكنيد...»

امام (ع) مي فرمايد: «برادرم! اگر در تمام اين دنياي وسيع هيچ پناهگاه و ملجأ و مأوايي نباشد، باز هم من با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد...» [5] .

و بالاخره آنجا كه امام حسين (ع) نامه اي از سوي يكي از دوستانش در رابطه با شهادت سه تن از باوفاترين يارانش به دستش مي رسد براي تأكيد بيشتر، اصل نامه را هم به دست گرفته و در مقابل ديد يارانش قرار داده و مي فرمايند: «خبر تأسفباري به من رسيد؛ و آن كشته شدن سه نفر از ياران من است و...». [6] .

همين صراحت گفتار را حضرت امام (ره) داشت؛ آن بزرگ مردي كه خود پيش از ديگران بر حقانيت مرامش در ميدان عمل گواهي مي دهد؛ و تمام كساني كه نهضت آن روح خدايي را از آغاز تا لحظه عروج شاهد بوده اند، و همه آنهايي كه محضر ملكوتيش را درك كرده اند و امت شهيدپرور كه سخنانش را شنيده اند، بر اين نكته اعتراف دارند كه امام (ره) در برابر دوست و دشمن صراحت گفتار داشت. براي نمونه مي توان به موارد زير اشاره كرد:

الف) وقتي در مرز كويت اجازه ورود به معظم له را نمي دهند به بغداد برمي گردند و بعد به پاريس مي روند. در آنجا از امام (ره) مي خواهند كه كوچكترين كاري را انجام ندهند، اما ايشان مي فرمايند:

«من هر كجا بروم حرفم را مي زنم، من از فرودگاهي به فرودگاهي ديگر و از شهري به شهر ديگر سفر مي كنم تا به دنيا ثابت كنم كه تمام ظالمان دنيا، دستشان را در دست يكديگر گذاشته اند تا مردم جهان صداي ما مظلومان را نشنوند، ولي من صداي مردم دلير ايران را به دنيا خواهم رساند».

ب) بعد از واقعه فيضيه وقتي مردم در مسجد اعظم قم اجتماع كردند، امام خميني (ره) سخنان خويش را با اين آيه شروع كردند:

«ان الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنة التي كنتم توعدون» [7] آنان كه گفتند پرودگار ما خداست، سپس استقامت ورزيدند، ملائكه بر آنها نازل مي شوند كه مترسيد و اندوهگين نباشيد و به بهشتي كه وعده داده مي شويد شادمان باشيد.

و بعد ادامه مي دهند: «عزيزانم! خود را آماده كنيد براي كشته شدن. خود را آماده كنيد براي زندان رفتن. خود را آماده كنيد براي كتك و اهانت. خود را آماده كنيد براي تحمل مصايبي كه در راه دفاع از اسلام و استقلال براي شما در پيش است، كمربندها را محكم ببنديد براي حبس...» [8] .

ج) زماني كه خبر يورش مأمورين و عوامل رژيم شاهنشاهي به امام (ره) رسيد و در قم شديدا شايع شده بود كه بعد از فيضيه به منزل امام در قم حمله خواهد شد؛ عده اي از روحانيون و مردم در منزل امام اجتماع كرده بودند؛ يكي از طلاب به امام عرض كرد: «اجازه بدهيد درهاي منزل را ببندند مبادا به منزل حمله كنند». امام (ره) فرمودند: «اجازه نمي دهم».

آيت الله سيد احمد لواساني كه از دوستان آن حضرت بودند و در كنار معظم له نشسته بودند، عرض كردند، پيشنهاد بدي نيست. امام فرمودند: «گفتم نه، اگر اصرار كنيد از خانه خارج مي شوم و به خيابان مي روم، اين چوبها را بايد به سر من زده باشند كه به طلاب زده اند. حالا من در خانه ام را ببندم! اين چه حرفي است؟»

د) در روز دوازدهم آذرماه سال 1341 بعد از مطرح شدن لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي در زماني كه كمتر كسي جرأت مقابله با مسئله اي را داشت كه شخص شاه بر اجراي آن تأكيد مي كرد، امام (ره) با اعلاميه ها و تلگرافها و سخنرانيهاي افشاگرانه اش اين عادت ديرينه را درهم شكست. [9] .

ه) پس از دستگيري حضرت امام (ع) و به دنبال ملاقاتي كه سرلشكر حسن پاكروان رئيس ساواك در زندان با معظم له داشت، در روزنامه اطلاعات مورخ سه شنبه 18 / 1 / 43 سر مقاله اي تحت عنوان «اتحاد مقدس» نوشت و مدعي شد كه رژيم با روحانيت به تفاهم رسديده و به عبارت ديگر، روحانيون با انقلاب سفيد شاه و ملت موافقت كرده اند. حضرت امام (ره) در جمع دانشجويان دانشگاه تهران در قم فرمودند:

«آقاياني كه در دانشگاه هستيد برسانيد به همه كه روحانيت، با اين انقلاب موافق نيست. خميني را اگر گردن بزنند تفاهم نخواهد كرد». [10] .

اين درسي است كه حضرت امام خميني (ره) از جدش حسين بن علي (ع) گرفته است. آن حضرت هنگام شنيدن پيشنهاد بيعت با يزيد، خطاب به وليد بن عتبه استاندار مدينه مي فرمايد:

«اي امير! ما خاندان نبوت و معدن رسالتيم، خاندان ما محل آمد و رفت فرشتگان و محل نزول رحمت خدا است. خداوند اسلام را از خاندان ما شروع و افتتاح نموده و تا آخر نيز همگام با خاندان ما به پيش خواهد برد. اما يزيد، اين مردي كه تو از من توقع بيعت با او را داري، مردي است شرابخوار كه دستش به خون افراد بي گناه آلوده شده است. او شخصي است كه حريم الهي را درهم شكسته و آشكارا را در مقابل چشم مردم مرتكب فسق و فجور مي گردد. آيا رواست شخصيتي همچون من با آن سوابق درخشان و اصالت خانوادگي با چنين مرد فاسدي بيعت كنم؟» [11] .


پاورقي

[1] لهوف، ص 53، مثيرالاحزان، ص 21، سخنان امام حسين (ع)، ص 64.

[2] لهوف، ص 26.

[3] کامل ابن اثير، ج 3، ص 76.

[4] تاريخ طبري، ج 7، ص 276.

[5] لهوف، ص 65.

[6] ارشاد مفيد، ص 223.

[7] فصلت / 30.

[8] بررسي تحليلي از نهضت امام خميني، ج 1، ص 310.

[9] همان، ج 1، ص 151.

[10] کوثر، ج 1، ص 104.

[11] تاريخ طبري، ج 7، ص 216، کامل ابن اثير، ج 3، ص 263.