بازگشت

اين زمين چه نام دارد


- اين زمين چه نام دارد؟ - «كربلا»!

- خدايا به تو پناهنده ام از كرب و بلا... فرود آييد و منزل كنيد كه اينجا، خوابگاه شتران ما، بارانداز ما و خونريزگاه ماست...

دشتم؛ «عقر»، «نينوا»، كربلا... اما هر چه هستم، خاكم! فرود آي و پا بر روي من بنه. بگذار زخمهاي نهاني سينه ام التيام پيدا كند. گو كه سنگم و خاك...

جنگها ديده ام. كشتارهاي بي حساب؛ غارتهاي بي حد. ذره ذره ي تنم عجين شده با خون آدمي ست. مردماني كه به قساوت همديگر را دريدند و جان بي آلايشم را با خونشان آغشتند. تنم از سم تاخت اسبها و نيش نيزه ها زخمي ست... زنان مويه گر شوي مرده ديده ام. گوشم از گريه هاي


طفلان بي پدر آكنده است. خواهران واويلا گوي در سوگ برادرها ديده ام. سينه ام نهانگاه بدنهاي پاره پاره است... هابيل در آغوش من است... بار گناه آدمي را سالهاست كه بر دوش مي كشم...

اينك تو، سجاده ات را بر روي من گسترده اي. محاسن خضاب بسته ات در باد مي جنبد. لبهايت به زمزمه در مي آيد. قامتت به خضوع مي خمد. زانوانت مي شكند و جبين گشاده ات بر تنم مي سايد. و پيشاني خيل مرداني كه دلهايشان با توست و شمشيرهايشان بر تو!

و من متبرك مي شوم از سر انگشتانت. بعد از اين تربت داغديده ام سرمه ي چشمان كه خواهد بود...؟