بازگشت

در ورود به مدينه طيبه


هم در اينجا از ورود اهل بيت بسرزمين يثرب چنين مي نويسد: وقتي كه حضرت سيد سجاد امام زين العابدين عليه السلام به مدينه رسيد امر فرمود تا بيرون شهر مدينه فرود آمدند و در آنجا سراپرده ماتم زده زنان و كودكان را از محملها فرود آوردند و آنگاه دستور داد كه بشير بن جذلم به جانب شهر رفته و ورود اهل بيت را اعلام نمايند.

سيد در لهوف گويد [1] كه بشير بن جذلم روايت كرده وقتي ما نزديك به مدينه شديم حضرت علي بن الحسين عليه السلام از مركوب خود پياده شده فرمود در آنجا بار بريزند و سراپرده برپا كنند و زنان و دختران را از محمل ها بزير آرند پس از آن فرمود يا بشير رحم الله. اباك لقد كان شاعرا.

سيد در لهوف مي نويسد: [2] امام عليه السلام فرمود يا بشير ادخل المدينة و نع ابا عبدالله يعني اي بشير داخل شهر مدينه شو و خبر مرگ حضرت ابي عبدالله را به مردم مدينه برسان، بشير گويد من بر اسب خودم سوار شده و تاختم تا وارد مدينه شدم وقتي كه به مسجد پيغمبر و روضه منور تشرف يافتم صداي خود را به گريه بلند كرده و اين مرثيه را انشاد نمودم:



يا اهل يثرب لا مقام لكم

قتل الحسين فادمعي مدرار



الجسم منه به كربلاء مفرج

و الراس منه الي القناة يدار



يعني اي اهل مدينه ديگر براي شما جاي توقف و اقامت نمانده بدانيد و آگاه باشيد كه حسين عليه السلام كشته شد و در مصيبت او شمار است كه از ديدگان خود بمانند


باران اشكها به چهره و رخسار خود روان سازيد زيرا كه بدن آن مظلوم در كربلا به خون خود آغشته گرديد و سر منور او را بر سر نيزه نموده و ديار بديار گردانيدند.

ابي مخنف هم در مقتل خود بمانند اين مضمون را نوشته.

بشير گويد پس از آن رو به جانب اهل مدينه نموده گفتم اي مردم مدينه اين است علي بن الحسين عليه السلام و خواهران و عمه هاي او كه در قرب جوار شما فرود آمده اند و من فرستاده و رسول ايشانم.

مردم مدينه از شنيدن اين خبر وحشت اثر پا از سر نشناخته بيكبارگي تمام شهر مدينه را تخليه نموده از خانه و سامان خود دست كشيده زنان پرده نشين و دختران همگي با حالت پريشان سياه بر تن پوشيده و صيحه زنان و ناله و شيون كنان به جانب كاروان الم و مصيبت روان گرديدند من نديدم احدي را مگر با چشم گريان و دلي بريان و سينه اي سوزان با شور و فغان به طرف مصيبت زدگان كربلا روانه بودند و در آن ميانه كنيزكي را ديدم كه با ناله و شيون و گريه و افغان اين ابيات را مي گفت:



نعي سيدي ناع نعاه فاوجعا

و امر ضني ناع نعاه فافجعا



فعيني جواد ابا الدموع و اسكبا

وجود ابد مع بعدد معكما معا



علي من دهي عرش الا له مصابه

و اصبح انف الدين و المجد اجدعا



علي بن نبي الله و ابن وليه

و ان كان عنا نازح الدار اشنعا



يعني خبر مرگ آقا و مولاي مرا خبررسان مرگي رسانيد و مرا دچار درد و الم گردانيد و مرا بيمار و رنجور ساخت اين خبر مرگي كه آن خبررسان به ما رسانيد و همه را به فجع و مصيبت و درد و رنج آورد پس اكنون اي دو چشمان من از ريختن اشك مضايقه نكنيد و اشك بريزيد و بخشش كنيد بريختن اشك با يكديگر در مصيبت آن كسي كه عرش الهي در مصيبت او گريسته و بساط مصيبت برپا نموده و بيني دين و بزرگواري و عظمت در اين مصيبت بريده و مقطوع گرديد.

بر فرزند رسول خدا و پسر ولي خدا اگر چه مدفن او از ما دور است و ما از خانه و جايگاه او خيلي زياد دوريم.


پس از آن گفت اي كسي كه خبر مرگ آورده اي مصيبت ما را نسبت به حضرت ابي عبدالله عليه السلام تازه كردي و جراحات قلبي ما را نمك پاشيدي و قرحه هاي دروني ما را منفجر نمودي بگو تو كيستي خدا تو را رحمت كند؟

بشير گفت منم بشير بن جذلم كه مرا مولاي من حضرت علي بن الحسين به سوي شما فرستاده و او خود در خارج شهر مدينه در فلان جا با عيال و اطفال حضرت ابي عبدالله و زنان بي پناه او فرود آمده اند هم اكنون مرا به حال خود گذاريد و به نزد او روانه شده و رهسپار گرديد.

بشير گويد ازدحام جمعيت مرا مانع از حركت شده، آن ها مرا به جاي خود گذاشته و از من پيشي گرفته به جانب خارج مدينه و به طرف امام سجاد عليه السلام روانه شدند من اسب خود را رانده تا به جانب آن ها بازگشت نمودم و من مردم را ديدم كه تمام راه ها را بسته و عبور و مرور را مانع آمده لذا از اسب خود پياده شده و قدم زنان به طرف فرودگاه رفتم تا اينكه نزديك درب سراپرده رسيدم حضرت علي بن الحسين عليه السلام داخل سراپرده بود پس از آن بيرون تشريف آورده و به دست مباركش دستمالي بود كه اشك خود را با آن پاك مي كرد و پشت سر امام (ع) خادمي بود كه كرسي به همراه داشت خادم كرسي را بر زمين گذاشته و آن حضرت بر روي كرسي جلوس فرمود و ليكن به طوري منقلب بود كه خودداري از گريه نمي نمود در اين اثنا صداي مردم به ضجه و بكاء بلند شده زنان شيون كنان و صيحه زنان كنيزان بي اختيار آه و ناله و فغان كرده و جمعيت از هر طرف پيش آمده تعزيت و تسليت مي نمودند و در آنجا غوغائي عجيب برپا و ضجه و ناله و گريه و فغان مردم به انتها رسيد.

پس از آن حضرت سيد سجاد امام زين العابدين علي بن الحسين عليه السلام به دست مبارك خود اشاره به مردم نموده عموما ساكت و خاموش گرديدند و در آن حال اين خطبه را انشاد فرمودند:

الحمدلله رب العالمين الرحمن الرحيم مالك يوم الدين باري ء الخلق اجمعين الذي بعد فارتفع في السموات العلي و قرب فشهد النجوي نحمده علي عظآئم الامور و فجايع الدهور و الم الفجايع و مضاضة اللواذع و جليل الرزء و عظيم المصائب الفاظعة الكاظة الفادحة


الجايحة ايها الناس ان الله و له الحمد ابتلانا بمصائب جليلة و ثلمة في السلام عظيمه قتل ابو عبدالله و عترته و سبي نسآؤه و صبيته و داروا برأسه في البلدان من فوق عامل السنان و هذه الرزيه التي لامثلها رزية ايها الناس فاي رجالات منكم يسرون بعد قتله ام اية عين تحبس دمعها و تضن عن انهما لها فلقد بكت السبع الشداد لقتله و بكت البحار بامواجها و السموات باركانها و الارض بارجائها و الاشجار باغصانها و الحيتان و لجج البحار و الملائكة المقربون و اهل السموات اجمعون ايها الناس اي قلب لا ينصدع لقتله ام اي فؤاد لا يحن اليه ام اي مسمع يسمع هذه الثلمة التي ثلمت في السلام و لم يصم ايها الناس اصبحنا مطرودين مشردين مذودين شاسعين عن الامصار كانا اولاد ترك و كابل من غير جرم اجترمناه و لا مكروه ارتكبناه و لا ثلمة في الاسلام ثلمناها ما سمعنا بهذا في آبائنا الاولين ان هذا الا اختلاق و الله لو ان النبي تقدم اليهم في قتالنا كما تقدم اليهم في الوصاية بنالما ازدادوا علي ما فعلوا بنا فانالله و انا اليه راجعون من مصيبة ما اعظمها و اوجعها و اكظها و افظها و امرها و افدحها فعندالله نحسب فيما اصابنا و ما بلغ بن انه عزيز ذو انتقام.

معني فارسي خطبه: بعد از حمد و سپاس خداي عالميان و پروردگار بخشاينده مهربان صاحب اختيار روز جزا و آفريدگار تمامي آفريدگان خدائي از خرد و ادراك دور و برتري و بالاتري دارد و به تمامي آسمان ها بلندي و برتري او راست و نزديكتر از هر چيزي است كه هر راز و نجوائي را او شاهد و حاضر و شنوا است مي ستايم او را بر كارهاي بزرگ و بسيار مهم و ناروائي و سختي هاي روزگار و دردهاي فجيع و مصيبت هاي دلخراش و پيش آمدهاي ناگوار مهم و مصائب بزرگ و سخت و سنگين و دردناك شديد و پرمشقت.

اي گروه مردم بدرستيكه خداي متعال آن خدائي كه حمد و ثنا سزاي اوست ما را دچار و مبتلا به مصيبت هاي بزرگ و گرفتاري عمده نمود كه در اسلام رخنه اي عظيم پيدا شد و حضرت ابي عبدالله الحسين و عترت او كشته شدند و زنان او اسير گرديدند و دختران او را به اسارت بردند و سر مبارك او را بر سر نيزه كرده ديار به ديار گردانيدند و اين مصيبت و بليه را نظير و مانندي در هيچ دوره و زمان نبوده.

اي گروه مردم كدام يك از مردان شما هستند كه بعد از قتل و شهادت آن حضرت شادي و سرور كنند با كدام چشمي است كه اشك خود را حبس كند و در ريختن اشك


بخالت نمايد زيرا كه در حقيقت آسمان هاي هفتگانه در اين مصيبت گريستند و درياها به موج در آمده و طوفان اشك ريختند و آسمان ها باركان خود و زمين به كرانه و اطراف خويش تمامي ناليدند و درختان با شاخه و برگهاي خود ماهيان دريا و قعر بحر و لجه هاي آن با ملائكه مقربين و فرشتگان اعلي عالم بالا و ساكنين آسمان ها تمامي گريستند و هر يك به سهم و نوبت خود در اين مصيبت عظمي اظهار اندوه و الم و ابراز درد و غم و سوگواري و ماتم نمودند.

اي گروه مردم كدام قلب است كه از قتل حسين عليه السلام شكافته نشده و كدام دل است كه در مصيبت او نناليده و نسوخته كدام گوش است كه اين مصيبت را شنيد و اين رخنه اي را كه در اسلام روي داد استماع نموده كر نگرديد.

اي گروه مردم براي ما صبحي آمد و روزي پيش آمد نمود كه رانده و مانده و ممنوع از حق خود گرديديم و ما را پراكنده و در بدر شهرها نمودند و همانطور كه اولاد ترك و كابل را اسير و در بدر نمودند بدون گناه و جرمي كه ما مرتكب آن شده باشيم و يا ناپسندي را بجا آورده و عمل به آن نموده باشيم و يا رخنه و ثلمه اي در دين زده باشيم و نه درباره پدرانمان از اول تا آخر چنين رفتار و كرداري را شنيده باشيم و نيست اين مگر آنكه به ما اين اخلاق را بسته اند قسم به خدا كه اگر پيغمبر اكرم بجاي اينكه درباره ما سفارش باحسان و حرمت و احترام نمود اينگونه سفارش در قتال و مبارزه با ما مي فرمود زياده از اينكه نسبت به ما از ظلم و بيداد و بستن و كشتن و جور و اجحاف نموند شايد كه به اين اندازه نمي كردند و همين قدر بس كه انا لله و انا اليه راجعون از اين مصيبت ناگوار كه چه مصيبتي بزرگ و دردناك و سوزاننده و گدازنده و تلخ و جانگزا و محنت افزا بود كه بر ما وارد نمودند پس ما آن ها را نزد خداي سبحان و در پيشگاه عدل الهي هر آنچه را كه به ما رسيده به حساب خود مي گذاريم و خداي توانا و صاحب عزت و قدرت داراي انتقام و عقوبت است كه او انتقام ما را خواهد كشيد.

در اينجا خطبه امام سجاد عليه السلام به پايان رسيد و مردم شيون و ضجه و ناله را باعلي درجه كمال رسانيدند.



پاورقي

[1] لهوف سيد بن طاوس ص 87.

[2] لهوف ص 87 - مقتل ابي‏مخنف ص 141.