بازگشت

خبر دادن حضرت مجتبي به جانب سيدالشهداء از شهادت


در نفس المهموم [1] از شيخ صدوق از حضرت صادق آل محمد عليه السلام و آن بزرگوار از پدرش از جدش روايت كرده كه حسين بن علي عليه السلام روزي بر برادرش حضرت مجتبي عليه السلام وارد شده وقتي كه نظرش بر او افتاد به گريه در آمد حضرت مجتبي فرمود يا ابا عبدالله براي چه


گريه مي كني عرض كرد براي آنچه كه به تو وارد شده امام حسن فرمود اما آنچه كه به من دست داده سمي است كه به آن مسموم شده ام و با آن مقتول مي شوم و لكن يا ابا عبدالله نيست روزي بمانند روز تو كه سي هزار نفر دور تو را مي گيرند و همه ادعا مي كنند كه از امت جد ما محمد ص اند و خود را معتقد بدين اسلام مي دانند و مسلمان مي شمارند و آنان اجتماع بقتل تو مي نمايند و خون تو را مي ريزند و هتك حرمت تو را مي نمايند و ذراري و عترت تو را اسير مي كنند و اموال تو را به غارت مي برند و در اثر اين اعمال لعنت بر بني اميه حلال مي گردد از آسمان خون و خاكستر مي بارد و بر تو و مصيبت تو هر چيزي حتي وحوش در بيابان ها و ماهيان در دريا گريه مي كنند.

باز در عبارت زيارت علم الهدي سيد مرتضي رضوان الله عليه از جناب سيدالشهداء است كه فرموده:

لقد صرع به مصرعك الاسلام و تعطلت الحدود و الاحكام و اظلمت الايام و انكسف الشمس و اظلم القمر و احتبس الغيث و المطر و اهتز الارض و السماء و اقشعرت الارض و البطحاء و شمل البلاء و اختلف الاهواء و فجع بك الرسول و ازعجت البتول و طاشت العقول.

يعني از روي راستي و حقيقت به واسطه ي كشتن تو اسلام را كشتند و احكام معطل مانده و از كار افتاد و روزگار تيره و تاريك گرديده و آفتاب و ماه گرفته و منكسف شد و باران رحمت بريده و مقطوع گرديد و زمين و آسمان بجنبش در آمد و زمين به خود لرزيد و خاك بطحا بلرزه در آمد و بلا شامل همه جا شد و هوا اختلاف پيدا نمود و رسول اكرم به سبب قتل تو دچار اندوه و فجع گرديد و بتول مكرم به اضطراب و غم در آمد و عقل ها حيران و متحير و سرگردان شد.


پاورقي

[1] نفس المهموم ص 309.