بازگشت

ايضا خبر ابوبصير در اين خصوص


در كتاب عوالم از ابوبصير روايت شده كه گويد من در خدمت صادق آل محمد عليه السلام بودم ناگاه فرزندش از در آمد و به حضرت ترحيب و خوش آمد گفته و او را در بركشيده و بوسيد و فرمود:

حقر الله من حقركم و انتقم ممن و تركم و خذل الله من خذلكم و لعن الله من قتلكم و كان الله لكم وليا و حافظا و ناصرا فقد طال بكاء النساء و بكاء الانبياء و الصديقين و الشهداء و ملائكة السماء.

يعني خدا حقير سازد آن كس كه شما را حقير شمارد و انتقام كشد از آن كس كه خون شما را بريزد و خوار فرمايد آن كس كه شما را خوار شمارد و لعن كند آن كس كه شما را بكشد و خداست از براي شما ولي و نگهدار و يار و مددكار چقدر به طول انجاميد گريه زنان و گريستن پيغمبران و شهيدان و فرشتگان آسمان در مصيبت شما


پس از آن فرمود اي ابابصير اگر من نگران فرزندان حسين مي شدم همان به من مي رسيد كه به حسين و فرزندان او رسيد بدانكه فاطمه در مصيبت حسين گريست و ناليد و جهنم خروشيد و ناله برآورد اگر نه اين بود كه خزان و نگاهبانان جهنم بر دهان او لگام نمي زدند و ابواب آن را نمي بستند تا هر چند كه فاطمه مي گريست جهنم زبانه مي زد و سركشي مي نمود و تمامي ساكنين زمين را سوخته و آرامش نمي يافت تا آنكه فاطمه سلام الله عليها آرام گردد و همچنين درياها را بشكافند و بعضي به بعضي متصادف شده تا اهل دنيا و ساكنين زمين را ضرر و زياني رسانند و فرشتگان از گريه فاطمه سلام الله - عليها گريسته و با حمله عرش از در زاري و تضرع به شفاعت مردم زمين به تقديس و تهليل بانگ برآوردند و اگر صوتي از صداهاي ايشان بگوش اهل زمين مي رسيد تمامي ساكنين زمين بي خود و مدهوش مي شدند و از پاي مي افتادند و كوهها از جاي خويش بركنده مي شدند و زمين بر اهل خود متزلزل گرديده و به هم ريخته و زير و رو مي گرديد.

ابوبصير عرض كرد جانم فدايت عظيم چيزي مي شنوم، امام فرمود عظيم تر از اين حادثه آن است كه نشنيده اي، پس از آن فرمود اي ابوبصير آيا دوست نمي داري كه از كساني باشي كه ياري و مددكاري به فاطمه سلام الله عليها نمايند.

ابوبصير گويد در آن وقت من از بيانات و سخنان امام عليه السلام گريسته و از شدت گريه ياراي سخن گفتن نداشتم، آنگاه امام عليه السلام براي نماز برپا خاست و من از خدمتش با حالتي آشفته و پريشان بيرون شدم و پروائي از براي خواب و خوراك نداشتم، و سپس بامدادان به حالت روزه داري خدمت حضرتش شتافتم و چون حضرت را به آرامش خاطر يافتم آرام گرفتم و سكونت خاطر يافتم و شكر خداي را بجا آوردم.