بازگشت

در حركت اهل بيت عصمت از شام


چنانكه در فصل پيش گفته شد يزيد در ظاهر از واقعه دلخراش كربلا و وقوع اين حادثه جانگداز خود را خائب و خاسر ديده و اظهار ندامت مي نمود و مي خواست از راه تدليس و تزوير رضايت خاطر اهل بيت اطهار را پس از آن همه صدمات و آزار و رفتار ناهنجاري كه نموده بود فراهم سازد و با آن كردار سوء كه رسوائي و افتضاح خود را فراهم آورده بود براي بستن دهان بدگويان و جلوگيري از آشوب و طغيان مسلمين كاري كرده باشد كه بخيال خود جبران جنايات و سيئات اعمال شوم و قبيحه او را بنمايد لذا به طوري كه شيخ مفيد در ارشاد و ديگران از مقتل نويسان و مورخين مي نويسند [1] يزيد نعمان بن بشير را خواسته و به او دستور داد كه خود را براي حركت دادن اهل بيت اطهار به جانب مدينه مهيا سازد، نعمان موجبات سفر ذراري خاندان رسالت را فراهم آورده برخلاف ورود آنان به شام و مراجعت با وسائل لازمه و عزت و احترام اهل بيت اطهار را از شام حركت داده و به ميل و دستور قافله سالار اين سفر حضرت امام سجاد عليه السلام و اوامر عصمت صغري حضرت زينب كبري اين كاروان ستمديده و


محنت كشيده طي طريق مي نمودند نعمان نيز در انجام اوامر و اراده و ميل اهل بيت بود. مجلسي در بحار مي نويسد: [2] يزيد باهل بيت تكليف در ماندن دمشق نمود آن ها قبول نكرده بلكه فرمودند ما را به مدينه كه هجرتگاه جد ما است برگردان يزيد بنعمان بن بشير كه از صحابه رسول خدا بود دستور داد وسائل حركت اهل بيت را به هر نحو كه صلاح آنها است فراهم كند و با ايشان مردي از اهل شام كه امين و صالح باشد بفرستد و عده اي از سواران و اعوان را به همراه ايشان روانه سازد پس از آن پوشش ها براي آن ها تهيه كرده و مخارج راه داد سپس حضرت علي بن الحسين را خواسته و گفتن خدا لعنت كند پسر مرجانه را اگر من همراه او بودم هرگونه خواهشي كه داشت برآورده مي كردم و هر چه را كه مي خواست مي دادم و به هر قدر كه در خور قوه و نيروي من بود اگر چه به هلاك بعضي از فرزندانم هم ميشد دفع مرگ از او مي نمودم و لكن قضاي الهي چنانكه ديدي كار خود را كرد پس تو از مدينه با من مكاتبه كن و هر حاجتي كه داري بخواه و با اين تزوير و حرف هاي پوچ مي خواست ترضيه خاطر آن ستمزدگان را فراهم كند [3] آنگاه به مأمور راه سفارش آن ها را كرده و دستور داد كه همراهان پيشاپيش ايشان حركت كنند و هر جا كه آن ها فرود آمدند ايشان دور از آن ها در كناري فرود آيند و مأمور مذكور با ياران و همراهانش به منزله نگهبان و پاسباناني از براي اهل بيت باشند و هر جا كه خواستند آن ها را فرود آورند و در اختيار خود باشند و در انجام حوائج آن ها هيچگونه كوتاهي ننمايند و از هرگونه ملاطفت و مهرباني در حق ايشان مضايقه ننمايند تا آن ها را به مدينه وارد سازند.

خوارزمي در مقتل خودش [4] تفصيل حركت دادن اهل بيت را از شام نوشته و گويد كه يزيد بن معاويه وقتي كه سر مبارك حسين را با اهل و عيال او به شام آوردند پس از چندي آن ها را به مدينه برگردانيد و عده اي از مواليان بني هاشم رابا آن ها روانه كرد و نيز چند تن از مواليان آل ابي سفيان را به همراه ايشان نمود و اموال و اثقال باقي مانده آن ها


را مسترد كرده و وسائل حركت و موجبات سفر آن ها را تجهيز نمود و هرگونه نيازمندي و احتياجات ايشان را تا مدينه فراهم كرد و سر مبارك سيدالشهداء را براي عمرو بن سعيد بن عاص كه آن موقع حاكم و والي مدينه بود فرستاد و به او امر داد كه آن سر مطهر را كفن كرده و در بقيع نزد قبر مادرش فاطمه سلام الله عليها دفن كند.

ابن طاوس در لهوف مي نويسد [5] كه سر منور را به كربلا اعاده دادند و در كربلا پهلوي جسد شريف امام عليه السلام دفن كردند چنانكه عمل طايفه بر اين معني است كه به آن اشاره شد و نگارنده پيش از اين بعضي از اقوال را درباره سر مطهر نگاشتم.


پاورقي

[1] ارشاد مفيد - لهوف سيد بن طاوس - بحارالانوار ص 229.

[2] بحارالانوار ص 229 ج 10.

[3] فصول المهمه ص 178.

[4] مقتل خوارزمي ص 75 جلد دوم.

[5] لهوف سيد ص 86.