بازگشت

ترجمه خطبه شريف امام سجاد


امام عليه السلام بعد از حمد و ثناي خدا و درود و سلام بر نبي اكرم صلي الله عليه و آله و سلم خطاب به مردم نموده و فرمود اي گروه مردم خداوند به ما شش چيز را عطا فرموده و ما را هفت چيز فضيلت و برتري داد، به ما داد علم و حلم و سماحت يا بخشش و فصاحت و شجاعت و محبت در دل هاي مؤمنين را و ما را برتري داد به اينكه از ما است پيغمبر برگزيده محمد صلي الله عليه و آله و از ماست صديق راست گفتار حيدر كردار و از ما است جعفر طيار و حمزه سيدالشهداء اسدالله و اسد رسول الله و از ما است دو سبط اين امت و دو فرزند زاده رسول اكرم، و سيد جوانان بهشت پس هر كس مرا شناسد شناسد و هر كس كه مرا نمي شناسد به او از حسب و نسبت خودم خبر دهم تا مرا بشناسد.

اي گروه مردم منم پسر مكه و مني، منم پسر زمزم و صفا، منم پسر آن كسي كه برداشت ركن حجرالاسود را به اطراف رداي خود، منم پسر بهترين كسي كه مطرز بازار و رداء گرديد، منم پسر بهترين كسي كه از اين جهان انتقال يافته و در لحد اغتنا گزيد، منم پسر بهترين كسي كه طواف خانه خدا نموده و سعي بين مروه و صفا كرد، منم پسر بهترين كسي كه حج گذارده و تلبيه نمود، منم پسر بهترين كسي كه بر براق سوار شده و به آسمان ها عروج نمود، منم پسر آن كسي كه سير داده شد از مسجدالحرام به مسجد اقصي، منم پسر آن كسي كه با جبرئيل بسدرة المنتهي رسيد، منم پسر آن كسي كه خود را به مقام قرب و جايگاه قاب قوسين اوادني رسانيد منم پسر آن كسي كه با ملائكه آسمان ها نماز گذارد، منم پسر آن كسي كه خداي جليل به او وحي نمود آنچه را كه بايست وحي فرمايد، منم پسر محمد مصطفي، منم پسر علي مرتضي، منم پسر آن كسي كه زد به بيني و خرطوم مخلوق تا اينكه گفتند لا اله الا الله و اقرار كردند به يگانگي و وحدانيت خداي بي همتا، منم پسر آن كسي كه در برابر رسول خدا با دو شمشير و


دو نيزه به تن اعداي دين زد و در راه رضاي خدا جهاد نمود و دو هجرت كرد يكي در شعب ابي طالب (ع) ديگري به مدينه و دو بيعت نمود يكي در مكه ديگري در تحت شجره، منم پسر آن كس كه در بدر و حنين مقاتله و جهاد كرد و يك چشم به هم زدن در تمام دوره زندگانيش به خدا كافر نشده و شرك نياورد منم پسر صالح المؤمنين و وارث علم انبياء و مرسلين و در هم شكننده اهل الحاد و كفر و امير و پيشواي مسلمانان و نور مجاهدين و زينت و تاج گريه كنندگان از خوف خدا و بردبارترين بردباران و بهترين قيام كنندگان از آل ياسين و رسول و فرستاده پروردگار عالميان، منم پسر آن كس كه بجبرئيل و ميكائيل تأييد شد، منم پسر نگاهبان و نگاهدار حرم مسلمين و كشنده خوارج و بيرون شدگان از دين و عهدشكنان و عدول كنندگان از حق و يقين و جهادكننده با دشمنان ناصبين و با افتخارتر از تمامي قريش و روندگان روي زمين و اول كسي كه پذيرفته و اجابت دعوت از رسول خدا نمود از گروندگان به دين و مؤمنين و اول سابقين و پيشي گرفتگان به ايمان و دين و درهم شكنندگان تجاوزكنندگان و تمام كننده و هلاك كننده مشركين و بت پرستان و تيري كه از تركش خدا بر منافقين بود و زبان حكمت عابدين به شمار آمده و ناصر دين خدا و ولي امر الهي و بستان حكمت ربوبي و مخزن علم يزداني بوده شخص سماجت و عين سخاوت داناي كل ركن ابطحي پسنديده و وصي پيشقدم بزرگوار عالي همت بردبار روزه دار تهذيب شده و پاك پايدار برنده اصلاب و سخت دلان جداكننده و تفرقه اندازند احزاب و دستجاب آن كس كه عنان او از هر كس پيوسته تر و دل او ثابت و پابرجاتر و قصد و عزيمت او از همه ممضي تر و گذرنده تر و جرئت و نيرويش از همه بيشتر دلاوري كه در جنگ ها سران و سرداران را به هم شكسته و نرم مي نمود در آن وقت كه نيزها به هم نزديك و دندان هاي سپاه به هم مي پيوست او لشگر را مثل طومار به هم پيچيده و مانند آسيا به هم مي كوبيد و مانند بادهاي شديد آنان را پراكنده مي گردانيد شيرمرد حجاز و كبش يا سردسته سپاه عراق امير مكي و مدني خيفي عقبي بدري احدي شجري مهاجري عربي سيد عرب و شير بيشه ي هيجا وارث مشعر و مني والد سبطين حسن و حسين مظهر عجايب و مفرق دستجات سپاهي و كتائب شهاب ثاقب و نور عاقب اسدالله الغالب مطلوب كل طالب غالب كل غالب آن كس جد


من علي بن ابي طالب عليه السلام است.

پس از آن فرمود، منم پسر فاطمه زهرا، منم پسر سيده نساء و بانوي تمامي زنان دنيا، منم پسر خديجه كبري، منم پسر آن كس كه به ظلم و ستم كشته شد، منم پسر آن كس كه سر او را از قفا بريدند، منم پسر آن كس كه او را با لب تشنه شهيد نمودند، منم پسر آن كسي كه تنش بروي خاك گرم كربلا افتاد، منم پسر آن كس كه عمامه و رداي او را از تنش ربودند، منم پسر آن كسي كه در مصيبت او ملائكه آسمان ها گريستند و جن ها در زمين براي او ناليده و نوحه سرائي نمودند و پرندگان هوا به حال او گريه كردند، منم پسر آن كسي كه سر او بر سر نيزه نموده و در شهرها گردانيدند، منم پسر آن كسي كه عيال و اطفال و حرم محترم او را از عراق تا شام به اسيري آوردند.

اي گروه مردم به درستي كه خداي متعال كه حمد و ثنا او را سزاست، ما اهل بيت را به بلائي نيكو و پسنديده مبتلا نموده و پرچم هدايت و لواي عدل و انصاف و شعار پرهيزكاري و تقوي را در ميان ما قرار داد و رايت ضلالت و كفر و علم هلاكت را در غير ما گذارد.

بطوريكه مورخين و اهل خبر نوشته اند [1] از اثر اين گفتار بلاغت شعار معجز آثار انقلابي عظيم در ميان مردم شام به وجود آمده و بيخبران از حقيقت امر و چگونگي اوضاع و احوال خبردار گرديده صداي گريه و شيون و ناله و فرياد از ميان حضار برخاسته و شورشي عجيب را انتظار مي رفت، يزيد پليد از اين واقعه مضطرب و بيمناك گرديده ترسيد كه يكباره مردم بر او بشورند و اساس استبداد و بناي ظلم و بيداد او را ريشه كن سازند لذا به مؤذن گفت تا دنباله خطبه امام سجاد را قطع نموده به گفتن اذان بپردازد، مؤذن صداي خود را به گفتن الله اكبر بلند كرد، امام (ع) فرمود هيچ چيزي بزرگتر از خداي متعال نيست [2] بزرگ مي شمارم خداي بي نياز را به طوري كه در حد ادراك و قياس نيايد.

مؤذن گفت: اشهد ان لا اله الا الله، امام (ع) فرمود نعم اشهد مع كل شاهد ان لا اله غيره و لا رب سواه يعني بلي من گواهي مي دهم با هر گواهي و تمام گواهان


كه معبودي مستحق پرستش جز او نيست و پروردگار آفريدگاري جز او نخواهد بود. مؤذن گفت: اشهد ان محمدا رسول الله امام به مؤذن فرمود اي مؤذن ترا به حق محمد (ص) قسم مي دهم ساكت شو و دست نگهدار تا من اين سخن را بگويم و متوجه به جانب يزيد شده فرمود، يزيد اين رسول عزيز كريم آيا جد تو است يا جد من است اگر گوئي كه جد تو است تمامي حاضرين مي دانند و تمامي مردم دانا و آگاهند كه تو دروغ مي گوئي و اگر بگوئي جد من است پس بچه جهت و بچه گناهي پدر مرا از روي ستم و بيداد كشتي و مال او را غارت كردي و اهل و عيال او را باسيري آوردي پس واي به تو در روز قيامت در آن وقت كه جد من خصم تو باشد.

يزيد ديد كه به كلي رسوا و محكوم و مجاب است و در برابر فرمايش امام سجاد جوابي ندارد به مؤذن نهيب زده گفت اقامه ي نماز را بگو، در اين اثنا بين مردم همهمه و اختلاف افتاده بعضي براي نماز برخاسته و بيشتر مردم تفرقه شدند [3] .

بناي دولت ظالمانه و جابرانه اموي از همين جا تزلزل يافته و دل هاي بي خبر خبردار گرديدند كه چه فتنه اي دامنگير آن ها شده و چگونه پسر صخر به مكر و خديعه و حيله و تزوير مردمي را فريفته و روسياهي دنيا و آخرت را براي آنان فراهم نموده و اثر اين حادثه نه تنها در مردم بلكه در خاندان آل ابي سفيان و دستگاه شيطنت يزيدي هم خاصيت خود را بخشيده به طوري كه معاوية بن يزيد را كه داراي ولايت عهدي آن پليد بود از مقام خود لغزانيده و پس از انقضاي قليل مدت دوره منحوس يزيد از آن تصدي و تعرض دست كشيده و انزوا گزيد و بساط اموي برچيده شد مروان و مروانيان را بروي كار آورد فسيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون.


پاورقي

[1] مقتل خوارزمي جلد دوم ص 71.

[2] کبرت تکبيرا لا قياس و لا يدرک بالحواس لا شيئي اکبر من الله.

[3] نفس المهموم ص 243.