بازگشت

وصول اهل بيت اطهار بحماة


ابي مخنف مي نويسد: [1] سپاهيان پسر زياد اهل بيت را از سيبور كوچ داده به حماة رسانيدند مردم حماة هم دروازه ها را بروي ايشان بسته و بر اسب ها نشستند و بناي مقاومت را گذارده و گفتند اگر تا آخرين نفر ما كشته شويم نخواهيم گذاشت كه شما به شهر ما وارد شويد وقتي كه سپاه اين ايستادگي را از آن ها ديدند از حماة گذشته خود را به حمص نزديك نمودند و به حاكم آنجا خالد بن نشيط نوشتند كه سر حسين با ما است و از او پذيرائي خود را خواستار شدند، حاكم وقتي نامه را خواند دستور داد سران شهر را اخطار نمودند تا شهر را زينت كنند و مردم را از هر جا بخواهند و خود با جمعي باستقبال شتافت و در حدود دو سه ميل مسافت را طي نمود و در مراجعت مردم حمص مزاحمت كرده در باروهاي شهر و دم دروازه ها مهياي ممانعت شدند و سپاهيان را سنگباران كردند به طوري كه بيست و شش سوار از ايشان بقتل رسيد و آن مردم فرياد مي كشيدند و مي گفتند يا قوم اكفر بعد ايمان و ضلال بعد هدي ابي مخنف مي نويسد [2] :

سپاه پسر زياد خود را در كنار خانه خالد بن نشيط نزديك معبد قسيس رسانيدند


اهالي آنجا همدستي و اتفاق نمودند كه با ايشان مصاف داده و نبرد كنند و سر مبارك حضرت سيدالشهداء را از آن ها بگيرند تا اينكه براي ايشان نوعي افتخار بوده باشد اين خبر به سپاهيان رسيده و با بيم و دهشت از آنجا حركت كرده و خود را به نزديكي بعلبك رسانيدند.


پاورقي

[1] مقتل ابي‏مخنف ص 118.

[2] مقتل ابي‏مخنف ص 118.