بازگشت

ورود اهل بيت عصمت به نصيبين و عين الورد و دعوات


سپاه پسر زياد اهل بيت عصمت را با سرهاي شهدا از آنجا عبور دادند و به معرض نمايش اهل آنجا در آوردند وقتي كه زينب عليهاالسلام سر برادر را ديد فرمود:



اتشهر و نافي البرية عنوة

و والدنا اوحي اليه جليل



كفرتم برب العرش ثم نبيه

كان لم يحبكم في الزمان رسول



لحاكم اله العرش يا شرامة

لكم في لظي يوم المعاد عويل



صبحگاه از نصيبين در آمده به عراضي عين الورد رسيدند و از آنجا به جانب دعوات


رفته در نزديكي آنجا نامه اي به والي دعوات نوشتند و سيورسات سپاهي خواسته و اخطار پذيرائي نمودند والي دستور داد تا شيپور حاضر باش كشيدند و با سران شهر به پيشواز شدند و سپاهيان اهل بيت عصمت را با سرهاي منوره از دروازه اربعين به شهر وارد كردند و سر مبارك سيدالشهداء جلو رحبه يا ميدان نصب نمودند و امر داد كه تا نماز عصر منادي ندا دهد اين سر خارجي است كه بر يزيد بن معاويه خروج نموده، مردم شهر بعضي گريان و برخي شادان شدند و لشگريان شب را خوش گذرانده و بامدادان حركت كردند امام سجاد در آن حالت با گريه اين ابيات را انشاء مي فرمود: [1] .



ليت شعري اعاقل في الدياجي

بات من فجعة الزمان يناجي



انا نجل الامام ما بال حقي

ضايع بين عقبة الاعلاج




پاورقي

[1] مقتل ابي‏مخنف ص 115.