بازگشت

وصول اهل بيت اطهار به موصل


سپهر از صاحب روضة الاحباب روايت كرده [1] وقتي كه اهل بيت به موصل نزديك شدند شمر بن ذي الجوشن به حاكم موصل نوشت كه ما با فتح و نصرت از جنگ دشمنان مي رسيم و سر آن ها را با خود آورده ايم دستور ده تا شهر را زينت كنند و تو با سران شهر به استقبال و پذيرائي


بيا و از ما و همراهان سپاهي ما پذيرائي كن، حاكم شهر بعد از آگاهي از مضمون نامه با سران شهر انجمن كرده نامه را خواند و با آن ها گفت ظاهرا من رضا داده و اظهار تمايل مي كنم ولي شما بر من بشوريد و از اجراي امر من سر به پيچيد آن ها اين سخن را پذيرفتند و گفتند ما هرگز براي اجراي اين امر شنيع حاضر نشده و زير بار اين عيب و عار نمي رويم بنابراين حاكم موصل در جواب نامه نوشت كه بيشتر مردم اينجا از شيعيان و پيروان علي مرتضي و طرفدار و دوستان اهل بيت اطهارند و اگر شما اهل بيت را با سرهاي شهدا به اين شهر بياوريد بعيد نيست كه آنان بر شما شوريده و فتنه و آشوب برپا كنند بهتر آن است كه در خارج شهر در آئيد و از خستگي در آمده برويد پس از آن سيورسات براي سپاهيان فرستادند شمر اين رأي را پسنديده و دستور داد كه در يكفرسخي موصل پياده شوند و در آنجا سر مبارك را از سر نيزه فرود آورده بر بالاي سنگي نهادند و به طوري كه پيش از اين نگاشته شد و در كتب آثار نوشته اند قطره خوني از آن سر مطهر روي آن سنگ چكيده و سال ها در روز عاشورا از آن سنگ خون تازه مي جوشيد و مردم در اطراف آن گرد آمده و سوگواري مي نمودند و بعدها آن سنگ را از آن محل انتقال دادند ولي آنجا به نام مشهد نقطه معروف گرديد.


پاورقي

[1] ناسخ التواريخ جلد ششم ص 343.