بازگشت

نامه يزيد بن معاويه به عبدالله بن عباس


ارباب مقاتل و از جمله ابن جوزي در تذكرة الخواص [1] از واقدي و ابن هشام و ابن اسحق و ديگران روايت كرده اند كه عبدالله بن زبير به عبدالله بن عباس بعد از قتل جناب سيدالشهدا نوشت با او بيعت كند و گفت كه من از يزيد فاسق فاجر شايسته ترم در حالتي كه سيرت مرا با او مي داني و از سابقه هاي پدرم زبير با رسول خدا و سوابق معاويه آگاهي ابن عباس امتناع نموده گفت الفتنة قائمة و باب الدماء مفتوح و مالي و لهذا انما انا رجل من المسلمين


يعني اكنون كه فتنه در هر جا برپا است و درهاي خونريزي و قتل باز است مرا با اين كارها چه كار خواهد بود و اين نيست كه من مردي از جمله مسلمانانم و بايستي بدانگونه رفتار كنم كه آنان رفتار مي كنند هم اينك نگران پايان كار تو مي باشم.

مي نويسند وقتي كه اين خبر به يزيد بن معاويه رسيد شرحي به ابن عباس نوشت كه مفادش اين است سلام بر تو سپس شنيده ام كه عبدالله زبير ملحد در حرم خدا ترا به جانب خود خوانده كه با او بيعت كني و تو از اين بيعت سرپيچيده و از وفائي كه با ما داري از بيعت او امتناع نموده اي هم اكنون ببين چه اشخاصي از اهل بيت نزد تو حاضرند و از بلاد و شهرها چه كساني برايشان وارد مي شوند پس حسن رأي خود را درباره ما و درباره ابن زبير و بدي كردار او مرعي دار و بدان كه عبدالله بن زبير تو را به جانب خود خوانده تا سر به فرمان او در آوري و در اين امر باطل به او يار و مددكار باشي و در بزه و جنايات با او شريك شده و همكاري كني در صورتي كه تو دست به بيعت ما زده و به اطاعت ما در آويختي به واسطه اينكه حق ما را شناختي پس خداوند به تو پاداش دهد كه حق رحم و پيوند را به جا آوردي و وفا به عهد خود كردي من هرگز نيكي هاي تو را فراموش نمي كنم و صله و جوائز خود را به تو مي رسانم چونانكه تو را شايسته و سزاوار صله و احسان مي دانم و هم اكنون مواظب باش كساني كه از اطراف روي به تو مي آورند آنان را بيم ده و از بيهوده كاري هاي پسر زبير و تعلقه زبان او بهراسان زيرا كه آن ها از تو بهتر مي شنوند و گوش به سخنان تو بيشتر داده و پيروي خوب تر از آن خواهند نمود.


پاورقي

[1] تذکرة الخواص ص 285.