بازگشت

خبر يافتن عبدالله بن جعفر از شهادت سيدالشهداء


مورخين مي نويسند كه وقتي قاصد مرگ خبر شهادت حضرت سيدالشهداء و محمد و عون پسران عبدالله بن جعفر را به او رسانيدند عبدالله كلمه ترجيع (انا لله و انا اليه راجعون) به زبان رانده و از استماع اين خبر تأثر و ملال خود را اعيان و آشكار نمود گويند او را غلامي بود مكني بابي السلاسل وقتي كه از شهادت دو نفر آقازاده هاي خود اطلاع يافت گفت هذا ما لقينا من حسين بن علي يعني اين چيزي است كه از حسين بن علي به ما رسيد و سبب اين مصيبت وارده او به ما گرديد، عبدالله كه اين سخنان را شنيد بغضب در آمده و ابو السلاسل را تنبيهي شديد نموده گفت يا بن اللخاء اللحسين تقول هذا و الله لو شهدته لا حببت ان لا افارقه حتي اقتل معه و الله انه لما يسخي بنفسي عنهما و يعزي عن المصاب بهما انهما اصيبا مع اخي و ابن عمي مواسين له صابرين معه.

يعني اي نانجيب زاده آيا درباره حسين چنين گوئي به خدا قسم اگر كه من در خدمت او حاضر بودم دوست داشتم كه از حضرتش جدا نشوم تا با او كشته شوم قسم به خدا كه من در راه حسين دست از آن دو پسر شستم و در عزاي ايشان نشستم و مصيبت آن دو را در ابتدا به خود پيوستم و آن دو به جاي من ملازم ركاب آن بزرگوار بوده و با برادر و پسر عم من بفيض عظماي شهادت رسيدند و راه مواسات را پيموده و در اين مصيبت صبر و شكيبائي نمودند پس از آن روي به حضار نموده و فرمود الحمدلله عز علي مصرع الحسين (ع) ان لم اكن اسيت حسينا بيدي فقد آساه ولداي يعني سپاس خداي را كه مصرع و مقتل حسين را بر من عزيز گردانيد و اگر من خودم در آن حادثه حاضر نبودم در عوض فرزندان من به جاي من در ركاب مبارك او به سعادت شهادت رسيدند. خاندان رسالت و زنان هاشميين از شنيدن خبر قتل حضرت سيدالشهداء و حادثه كربلا سر از پا ندانسته از جمله ام نعمان دختر عقيل بن ابي طالب خواهر حضرت مسلم با خواهران ديگر خود ام هاني و اسماء و رمله و زينب مجلس ماتم فراهم آورده بر كشتگان كربلا گريه و زاري


و سوگواري نمودند و اين ابيات را به آن مخدره نسبت داده اند كه گفته [1] .



ماذا تقولون اذ قال النبي لكم

ماذا فعلتم و انتم آخر الامم



بعترتي و باهلي بعد مفتقدي

منهم اساري و قتلي ضرجوا بدم



ما كان هذا جزائي اذ نصحت لكم

ان تخلفوني بسوء في ذوي رحمي



يعني چه خواهيد گفت و چه جواب داديد وقتي كه پيغمبر اكرم از شما بپرسد چه كرديد شما مردم كه آخرين امت ها بوديد به عترت و اهل بيت من بعد از رفتن من از ميان شما كه بعضي از ايشان را اسير نموديد و بعضي را كشته و به خون خود آغشته كرديد آيا همين بود مزد و پاداش من در آنچه به شما سفارش نمودم كه درباره رحم و بستگان من كه آنان را از خود بيادگار در ميان شما مي گذارم بدي نكنيد.

با نهضت اهل مدينه و طغيان ايشان و رفتن آن ها به شام و اعتراضاتي را كه به يزيد بن معاويه درباره قتل حضرت سيدالشهداء نموده اند وقايع متأخره پس از اين حادثه را در جاي خود خواهيم نگاشت. مجلسي در بحارالانوار مي نويسد [2] شبي كه در آن روز عمرو بن سعيد خبر قتل حضرت ابي عبدالله ع را در مدينه اعلام نمود اهل مدينه در دل شب شنيدند كه منادي ندا در داده و مي گفت:



ايها القاتلون جهلا حسينا

ابشروا بالعذاب و التنكيل



كل اهل السماء يدعو عليكم

من نبي و مرسل و قبيل



قد لعنتم علي لسان ابن داود

و موسي و صاحب الانجيل




پاورقي

[1] ابوالشهداء عقاد ص 210 - ناسخ التواريخ جلد 6 - بحارالانوار مجلسي جلد دهم ص 222.

[2] بحارالانوار ص 222 ج 10.