بازگشت

خطبه عمرو بن سعد در منبر مدينه


پيرو اين خبر عمرو بن سعيد اموي نانجيب به منبر رسول خدا بالا رفته و خبر قتل حضرت سيدالشهداء (ع) را به مردم مدينه اعلام نموده و اين خطبه ميشوم را از حلقوم نحس خود ادا


كرده متضمن نوعي از شماتت و محتوي برخي از تأسف و ملالت است انها لدمة بلدمة و صدمة بصدمة كم خطبة بعد خطبة و موعظة بعد موعظة حكمة بالغة فما تغني النذر و الله لوددت ان راسه في بدنه و روحه في جسده احيانا كان يسبنا و نمدحه و يقطعنا و نصله كعادتنا و عادته و لم يكن من امره ما كان و لكن كيف نصنع بمن سل سيفه يريد قتلنا الا ان ندفعه من انفسنا.

والي مدينه در اين مورد هم اشاره به قتل عثمان نموده و گويد ضربي در برابر ضربي و صدمتي در مقابل صدمتي است چه بسا خطبه بعد خطبه يا موعظه اي بعد از موعظه موجب ملال گردد و اينان همه از حكمت بالغه الهي است كه به حد كمال رسيده و بيم كنندگان را از آن سودي نرسد و انذار پيغمبران بكافران فايده نرساند به خدا قسم كه من دوست داشتم سر حسين در بدن او باشد و روح او در بدنش باقي ماند و گاهگاه به ما بد گويد و ما را سب نمايد و ما او را مدح كنيم و او از ما ببرد و قطع علاقه نمايد و ليكن ما با او به پيونديم چنانكه عادت ما و عادت او بود و كار او به اينجا نكشد و ليكن چه كنيم، با كسي كه شمشير خود را كشيده و اراده قتل ما را داشت جز اينكه از خود دفاع نمائيم، منظور والي از اين بيانات متوجه نمودن تقصير را به جانب حضرت سيدالشهدا بوده و مي خواست خود و امويان را از اين جنايات فجيعه كه نموده بودند تبرئه نمايد در صورتي كه اين خطايا تمامي از جانب آنان شده و از روي خبث ذات و شقاوت و كينه توزي جرئت و جسارت كرده و چنين عملي فجيع را مرتكب شدند و بني اميه براي خلط مبحث اينگونه دست آويزها را درست كرده و اعمال شنيعه خود را قبيح نمي شمردند چنانكه نوشته اند يكي از رجال مدينه به نام عبدالله بن صائب از جاي برخاسته گفت لو كان فاطمة سلام الله عليها حية فرأت رأس الحسين لبكت عينها و حرب كبدها يعني اگر فاطمه زنده بود و مي ديد سر حسين فرزند خود را كه از تن جدا نموده اند بيقين آتش در جگر او زبانه مي زد و تا مي توانست بر او مي گريست.

عمرو بن سعيد به او گفت اي پسر صائب ما از تو به فاطمه نزديكتريم پدر او عم ما است و شوهر او برادر ما مي باشد و فرزندان او فرزندان ما است و ليكن اگر فاطمه زنده بود آتش در جگر او مشتعل مي شد و سيلاب اشك از ديده برخسار روان مي كرد و ليكن


قاتل او را كه از خود دفاع نموده ملامت نمي نمود، در اينجا هم اين خبيث از خود و از همگنان خود دفاع نموده.