بازگشت

تعداد سپاه پسر زياد در واقعه كربلا


ابي مخنف مي نويسد اول رايتي كه براي جنگ حضرت ابي عبدالله حركت داده شد رايت عمر بن سعد بود كه شش هزار سوار تحت فرمان او بود، پس از آن شبث بن ربعي را پسر زياد خواسته براي او رايتي بست و چهار هزار سوار را در اختيار او گذاشت پس از آن عروة بن قيس را خواسته و چهار هزار سوار در اختيار او نهاد سپس سنان بن انس نخعي را خواسته براي او نيز رايتي بسته و چهار هزار سوار در اختيار او گذاشت.

ابي مخنف گويد تعداد سپاه پسر زياد بهشتاد هزار تكميل يافت كه تمامي از مردم كوفه بودند و در ميان ايشان از مردم شام و حجاز كسي نبود تا اينكه به كربلا ورود نمودند و نزديك سپاه و ياران ابي عبدالله فرود آمدند.

اخطب خوارزم [1] مي نويسد: پسر سعد بعد از اينكه عبيدالله او را مخير گردانيد بين رفتن به كربلا و جنگ با حضرت ابي عبدالله و حكومت ري عمر گفت اي امير تو اين عمل را به من واگذاردي و فرمان آن را نوشتي مردم هم به گوش خود شنيدند و اشتهار و انتشار آن بهمه جا رسيد اينك اگر خواهي آن را به مورد اجرا گذار و جز من از اشراف كوفه كسان ديگري را به جنگ حسين روانه دار زيرا كه در كوفه اكنون رجالي مانند اسماء بن خارجه - كثير بن شهاب - محمد بن اشعث - عبدالرحمن بن قيس -


شبث بن ربعي - و حجار بن ابحر وجود دارند پسر زياد گفت اي عمر اشراف كوفه را به من معرفي مكن براي اينكه از تو دستور نخواستم كه چه كس را به جنگ بفرستم اينك اگر تو به جنگ حسين مي روي و اين مشكل ما را حل مي كني و اين هم و انديشه ما را رفع خواهي كرد كه تو دوست نزديك ما خواهي بود و نامه عهد ما را رد كن و برو به منزل خودت بنشين كه ما تو را به اكراه و اجبار براي اين كار نخواهيم فرستاد عمر سكوت اختيار كرد، پس از اين گفتار پسر زياد آثار خشم و غضب را از خود پديدار نمود و گفت اي پسر سعد اگر كه تو به جنگ حسين مي روي و جنگ و جدال او را عهده دار مي شوي و با او نهايت سختي و بدرفتاري را به جا مي آوري چه بهتر و الا يقين بدان كه گردن تو را مي زنم و خانه ات را خراب مي كنم و اموال تو را مصادره و غارت مي نمايم و از تو هيچ چيز را باقي نمي گذارم، عمر گفت براي فردا من روانه خواهم شد. عبيدالله اظهار فرح كرده و حالت غضب را از خود دور نموده عمر را مورد عطاي خود قرار داد و براي او چهار هزار سوار زير پرچم گذارده و سفارشاتي به او نمود كه به حسين منتهاي شدت را بكار برده و بين او و آب فرات حايل شو.

اين همه اصرار پسر زياد درباره عمر سعد اين بود كه عمر به واسطه معروفيت پدرش سعد وقاص كه او را از صحابه سابقين مهاجرين مي شمردند و به علاوه در فتوحات اسلامي او را شهرتي به سزا بود احضار او و گماردن وي در اين كار باعث رغبت و تمايل ديگران مي گرديد چنانكه همين طور شد و بعد از پذيرفتن او و مهيا شدنش براي انجام اين عمل ديگران هم بدون عذر و بلاتأمل خود را حاضر و آماده اين كار نمودند و تعيين او را بايد يكي از سياست هاي عمده پسر زياد دانست.

درباره تعداد سپاهي كه از كوفه به كربلا آمده و براي جنگ با حضرت ابي عبدالله عليه السلام خود را مهيا نموده اند مورخين و ارباب مقاتل و اهل روايت و خبر باختلاف نوشته اند اينك در اينجا ما بعضي از اقوال را با رعايت اختصار مي نگاريم.

چنانكه نگاشته شد عده سواران پسر سعد چهار الي شش هزار بوده و شبث بن ربعي و چند تن نامبرده ديگر هر يك را با چهار هزار نوشته اند كه اتفاق بسياري از ارباب مقاتل است همچنين با حصين بن نمير سكوني كه او را به عنوان سرهنگي گماشته بودند


چهار هزار سوار و پياده و شمر بن ذي الجوشن ضبابي هم با چهار هزار پياده و سوار بوده مضابر بن رهينه مازني نيز با سه هزار و يزيد بن ركاب كلبي با دو هزار، نصر بن خرشه نيز با دو هزار محمد بن اشعث با هزار سوار و عبدالله الحصين با هزار سوار مهياي كارزار شده به كربلا آمدند و تعداد اين عده متجاوز از سي هزار خواهد بود.

و نيز نوشته اند [2] كه پسر زياد خولي بن يزيد اصبحي را پرچمي داده باده هزار سوار تحت فرمان وي روانه نمود، كعب بن طلحه را نيز با سه هزار سوار و پياده و حجار بن ابحر را با هزار مرد جنگي بجنگ كربلا فرستاده اند بعضي تعداد سپاه پسر زياد را در حدود پنجاه و سه هزار نوشته اند از علامه مجلسي است كه هر يك از سرداران را نام برده و افراد تحت فرمان آن ها را در حدود بيست هزار نگاشته سپس مي نويسد كه لشگر پسر زياد در كربلا بالغ بسي هزار بوده، سيد بن طاوس در لهوف خود تعداد سپاه پسر زياد را را بيست هزار مي نويسد، ابي مخنف بطوري كه نگاشته شد شماره لشگريان را بهشتاد هزار متعرض است، ابن شهر آشوب تعداد اين سپاه را سي و پنج هزار نوشته، اعثم كوفي در تاريخ خود تا بيست هزار دارد، سبط ابن جوزي در تذكره خود شش هزار نوشته و در تاريخ يافعي بيست و دو هزار همچنين صاحب مطالب السئول در حدود بيست و دو هزار مي نويسد خلاصه آنكه آمار سپاه پسر زياد در كربلا باختلاف زياد ضبط شده و مرحوم سپهر در ناسخ التواريخ [3] خود عنواني را طرح نموده و گويد يزيد براي رفع حادثه از هر شهر و ديار و بلاد و امصار استمداد نموده و به سران و زعماي قبايل در هر جا اخطار نموده بود كه چريك و سوار بدهند گويا تعداد انبوهي را كه بعضي متعرضند روي اين زمينه بوده و در هر صورت دسته جات سپاه پي در پي بكربلا تا آخرين روز ورود مي نمودند.


پاورقي

[1] مقتل خوارزمي ش 24.

[2] شرح شافيه.

[3] ناسخ جلد ششم.