بازگشت

ترجمه منظوم ابيات از افكار مؤلف كتاب


گر كه دنيا را بدي قدري و يا بود افتخاري

يا ز خوبي و ز مرغوبي برايش بد وقاري



در بردار بقا هرگز نبودش اعتبارش

مرد بخرد مي نخواند آن را براي خويش داري



بلكه دار آخرت از آن برتبت برتر آمد

اعتبارش نزد بخرد برتر و بالاتر آمد



گر بدن از بهر مردن يا فنا گرديده ايجاد

يا كه بايد عاقبت در دار دنيا مرد و جان داد






بهتر آن باشد كه در راه خدا با تيغ بيداد

كشته گردد مرد و در خيل شهيدانش كني ياد



چون شهادت در راه حق خاصه مردان دين است

پيشواي كشتگان ره اميرالمؤمنين است



گر كه روزي را خدا فرموده بهر خلق مقسوم

يا كه هر كس را بود تقسيم و سهمي حتم و محتوم



يا كه هر ننهاده روزي باشد از يك خير محروم

حرص و آز آن به كه عاقل سازدش از كسب معدوم



چون كه از حرص و طمع بنياد دين سستي پذيرد

عاقبت طماع اندر ذلت و پستي بميرد



مال اگر جمعش بود نزد تو از بهر نهادن

يا نخوردن با رفيقان و عزيزان يا ندادن



يا نه خيري و نه خيراتي نه دادن ني ستادن

پس چه بخلي يا چه امساكي بجمع مال دادن



بهتر آن باشد كه از آن بهر عقبي بهره گيري

هم خوري و هم خوراني تا نماند چون كه ميري



پس از آن امام عليه السلام از روي حزن و ملال و بي تابي از فراق و از دست دادن احباب خود اراده بازگشت نمود كه به وطن خود برگردد و ليكن رأي مبارك مجددا برگشته و فرمود بر آن چيزي كه بودم معول و مرجع من بر آن است (علي ما كنت عليه المعول) آن گاه متمثل به اين ابيات گرديد.



سامضي و ما بالموت عار علي الفتي

اذا ما نوي حقا و جاهد مسلما



و واسي الرجال الصالحين بنفسه

و فارق مثبورا و خالف مجرما



فان مت لم اندم و ان عشت لم الم

كفي بك موتا ان تذل و ترغما