بازگشت

منزل زباله و خبر قتل عبدالله يقطر


موكب امام عليه السلام به طرف منزل زباله كوچ فرمود و چون به آنجا رسيدند خبر قتل عبدالله يقطر برادر رضاعي او را رسانيدند و در اينجا مردمي بسيار از منازلي كه از آنجا عبور نموده و از آبگاه هائي كه گذشته بودند با حضرت همراه شده و گمان مي كردند كه رشته امور به دست امام خواهد افتاد و كار ملك و ملت با او خواهد شد و هر كس بارزو و آمال خود خواهد رسيد در منزل زباله امام عليه السلام برخاسته و خطبه اي انشاء نمود؛ الا ان اهل الكوفه و ثبوا علي مسلم بن عقيل و هاني بن عروه فقتلوهما و قتلوا اخي من الرضاعة فمن احب منكم ان ينصرف فلينصرف من غير حرج و ليس عليه منا ذمام».

يعني بدانيد كه اهل كوفه بر عليه مسلم بن عقيل و هاني بن عروه برخاسته و آن دو را به قتل رسانيدند و برادر رضاعي مرا هم كشتند پس هر كس از شما كه خواهد از من كناره


گيري كند بايد كه بدون حرج و مأمن بركنار گردد و بر او از ما ذمه اي نخواهد بود اينك من عهد خود را از گردن شما برگرفتم هر كه خواهد بيمانعي خود را از اين بيم برهاند و به مأمني برساند، تا آنجا مردمي به طمع خام از مكه و بين راه با امام عليه السلام همراه و پيوسته شده بودند وقتي كه اين سخنان را از آن حضرت شنيدند از يمين و يسار كناره جوئي را اختيار نموده و پراكنده گرديدند و از ديگر همراهان ملازم موكب مبارك جوانان اهل بيت و بني هاشم و ديگر ياران و اصحاب وفادار و خاصان بودند كه در عزم خود استوار مانده و تا آخرين دم در جان نثاري و فداكاري استوار و ثابت قدم ماندند.

ابن نما در كتاب مثيرالاحزان خود مي نويسد: بعد از وصول خبر شهادت جناب مسلم ما بين خاندان عصمت و برادران و پسران مسلم انقلاب و بي تابي عجيبي پيش آمد نمود به طوري كه گويا اثر اين مصيبت ناگوار در و ديوار را به لرزه در آورده صداي ناله و فرياد از ميان سراپرده امام برپا شده سيلاب اشك از چشمان هر يك از مرد و زن اهل بيت بدامان ريخته و روان گرديد امام عليه السلام فرمود خدا رحمت كند مسلم را كه او به سوي روح و ريحان خدا شتافت و تحيت و رضوان خدا بر او باد اين ابيات را در تسليت اهل بيت در آنجا انشاء فرمود:



لئن كانت الدنيا تعد نفيسة

فان ثواب الله اعلي و انبل



و ان كانت الابدان للموت انشئت

فقتل امرء بالسيف في الله افضل



و ان كانت الارزاق قسما مقدرا

فقلة حرص المرء في الكسب اجمل



و ان كانت الاموال للترك جمعها

فما بال متروك به المرء يبخل