بازگشت

منزل زرود و خبر قتل مسلم و هاني


اخطب خوارزم مي نويسد [1] : حضرت طي منازل مي نمود تا به منزل (رود) رسيد در آنجا مردي را ديد كه بر راحله ي سوار است امام ايستاد و منتظر وصول آن مرد شد وقتي كه آن مرد امام عليه السلام را ديد راه را كج كرده و گذشت، عبدالله بن سليمان و منذر بن مشمعل اسدي گويند كه ما با حضرت حسين در حركت بوديم وقتي كه ديديم امام عليه السلام ايستاد و آن مرد از راه كج كرد، خود را به او رسانيديم و بر او سلام كرديم او جواب سلام داد به او گفتيم اي مرد از چه خانداني؟ گفت اسدي به او گفتيم ما هم دو نفر از بني اسديم، چه خبر داري؟ گفت: خبر اين است كه مسلم بن عقيل و هاني بن عروه بقتل رسيدند و ما ديديم كه آن دو را در بازار بپاهاي خود مي كشيدند، ما دو نفر پيش رفته به امام حركت مي كرديم تا امام عليه السلام به ثعلبيه نزول اجلال فرمود ما پيش رفته بر حضرتش سلام داديم و او جواب سلام ما را داد ما عرض كرديم: رحمك الله نزد ما خبري است اگر بخواهيد علنا اظهار داريم و الا محرمانه بعرض برسانيم پس حضرت نظري به جانب ما و اصحاب خود نموده و فرمود: نزد او دو رازي است، ما به حضرت عرض كرديم: سواري كه ديروز بين راه برخورد نموديد و از طرف شما راه را كج كرد به نظر داريد فرمود بلي، مي خواستيم از او پرسشي كنيم، عرض كرديم از جهت حضرتت ما جوياي خبر شديم و براي شما همان پرسش كافي است، آن مرد يكي از ما مردم بني اسد و صاحب رأي و عقل و راستگوئي و صداقت بود، او به ما خبر داد كه از كوفه بيرون نيامدم مگر اينكه مسلم بن عقيل و هاني بن عروه را كشته و قتيل ديدم و خود مشاهده كردم كه بدن آن دو را در بازار با پاهايشان به زمين مي كشيدند.


امام فرمود: انا لله و انا اليه راجعون - رحمة الله عليهما و اين جمله را مكرر فرمود: ما بخدمتش عرض كرديم خدا رابه ياد مي آوريم درباره خودت و اهل بيتت و اين كودكان كه از اين راه از همين جا منصرف شوي و فسخ عزيمت نمائي زيرا كه در كوفه براي حضرتت يار و ياور و شيعه و ناصري نيست بلكه ما بيم آن داريم كه همگي بر ضرر تو و دشمن حضرتت باشند حضرت نظري به طرف اولاد عقيل و برادران جناب مسلم نموده فرمود كه مسلم به قتل رسيده و حال شما چه عقيده در اين راه داريد اولاد عقيل به پيش آمده عرض كردند قسم به خدا كه ما برنمي گرديم تا اينكه طلب خون خود را از دشمن بكشيم يا شربت مرگي را كه صاحب ما چشيده ما نيز بچشيم پس امام (ع) روي به ما نموده و فرمود: لا خير في العيش بعد هؤلاء.

دو مرد اسدي گويند: ما دانستيم كه براي امام اصرار بر حركت است به او عرض كرديم خدا اين سفر شما را به خير گرداند فرمود حكما لله تعالي اصحاب بحضرتش عرض كردند قسم به خدا كه تو مانند مسلم نيستي و اگر به كوفه ورود فرمائي و مردم حضرتت را ببينند به جانب تو زودتر شتافته و از حضرتت به ديگري عدول نكنند و احدي را بر حضرتت اختيار ننمايند امام در آن حال سكوت تر بود.


پاورقي

[1] مقتل خوارزمي جلد اول ص 229 چاپ نجف.