بازگشت

نامه حضرت ابي عبدالله به مردم كوفه


بسم الله الرحمن الرحيم، من الحسين بن علي الي وجوه اخوانه المؤمنين و المسلمين، سلام عليكم فاني احمد اليكم الله الذي لا اله الا هو، اما بعد فان كتاب مسلم بن عقيل جائني يخبرني بحسن رايكم و اجتماع ملاءكم علي نصرنا و الطلب بحقنا فسألت الله ان يحسن لنا الصنيع و ان يصيبكم علي ذلك اعظم الاجر و قد شخصت اليكم من مكه يوم الثلثاء لثمان مضين يثبكم من ذي الحجة يوم التروية فاذا قدم عليكم رسولي فانكمشوا في امركم وجدوا فاني قادم عليكم في ايامي هذه و السلام عليكم و رحمة الله و بركاته.

يعني اين نامه اي است از حسين بن علي به برادران مؤمن و مسلم خود سلام بر شما و بعد از حمد و ستايش خدا نامه مسلم بن عقيل به من رسيد و مرا خبر داد به حسن رأي و اجتماع جمعيت شما بر ياري ما و طلب حق ما من از خدا خواستارم كه كار براي ما نيكو گرداند و به شما بزرگترين پاداش را عطا فرمايد اينك من از مكه روز سه شنبه هشتم ذي حجه در روز ترويه حركت به جانب شما نمودم و در اين وقت كه فرستاده من بر شما وارد ميشود شتاب كنيد در كار خودتان و جديت نمائيد كه من در همين روزها بر شما وارد مي شوم و سلام و رحمت و بركات خدا بر شما.

حصين بن نمير او را گرفته نزد عبيدالله روانه داشت پسر زياد به او گفت بر منبر رو و از حسين و پدرش بدگوئي كن، عبدالله به منبر رفته يزيد بن معاويه و عبيدالله زياد و پدر


هر دو را لعنت كرد، پسر زياد دستور داد كه او را از بالاي قصر به زير افكندند و او را به حالت اضطراب نيم رمقي بود عبدالملك بن عمير لخمي برخاسته او را بقتل رسانيد و متعذر بر اين شد كه مي خواست او را از عذاب و رنج راحت سازد گفته اند عبدالله بن يقطر نامه اي را كه از جانب امام براي مردم كوفه مي برد پاره كرد تا كسي به مضمون آن پي نبرد.