ابي مخنف در مقتل خود موضوع توطئه و تمارض را درباره خود هاني مي نويسد چنانكه مرحوم سپهر هم در ناسخ التواريخ تمام حرف هاي ابي مخنف را در اين مورد درج نموده و خبر ابي مخنف را معتبر شمرده كه داخل در قضايا بوده و بعضي هم در اين خصوص با او موافقت نموده اند در هر حال بعد از پيش آمد مذكور هاني درباره ي خود متوحش شده و سوء خاتمت كار را در برابر نظر خود مشاهده مي نمود ولي حضور جناب مسلم را در خانه هاني و چگونگي توطئه را بيخبر بود و ليكن بمحض خروج از منزل هاني سوءظن بر او غالب شده و مجاهدت او درباره ي پي جوئي از موقف و جايگاه مسلم زيادتر گرديده و به خود بيشتر نامطمئن بود كه مبادا مسلم با اتباع او بناگهاني خروج نموده و روزگار او را تباه نمايند بنابراين به فكر افتاد كه به هر نحوي شده براي دستگيري مسلم چاره انديشد لذا عبيدالله را غلامي زيرك و مكار و مدبر و هوشيار بنام معقل بود كه مدت ها در مكتب او درس تزوير و تقلب خوانده و تربيت جاسوسي و مكر و تدبير يافته بود عبيدالله او را خواسته و مبلغي در حدود سه هزار درهم باختيار او گذاشت تا در جستجوي جناب مسلم برآمده جا و منزل او را معلوم دارد و خود را باتباع و بيعت كنندگان او نزديك ساخته از ايشان و نام و نشان آنان آگاه شده و گزارش دهد.