بازگشت

خطبه ي عبيدالله در مسجد كوفه


اربلي در كشف الغمه مي نويسد: عبيدالله از راه باديه بهيئت ناشناس و منكر وارد كوفه شد و بلباس اهل حجاز در آمده از ميان دستجات مردم كوفه مي رفت و مردم او را حسين ع گمان مي كردند و به او خوشآمد و مرحبا يابن رسول الله مي گفتند وقتي كه او شناخته شد مردم با طعن و لعن از اطراف او پراكنده شدند و بدرون دارالاماره رفته بامداد بمسجد آمده رعد و برق كرد و مردم كشي را شروع نمود و نهايت حيله و بي باكي را به خرج داد تا مسلم را دستگير و مقتول نمود. عبيدالله بر منبر شده و خطابه اي مشتمل بر تهديد و وعد و وعيد انشاد نمود بدين مضمون:

اما بعد فان اميرالمؤمنين يزيد و لاني مصركم و ثغركم و فيئكم و امرني بانصاف مظلومكم و اعطاء محرومكم و الاحسان الي سامعكم و مطيعكم و بالشدة علي مريبكم و عاصيكم و انا متبع فيكم امره و منفذ فيكم عهده و انا لمحسنكم و مطيعكم كالوالد البر و سوطي و سيفي علي من ترك امري و خالف عهدي فليتق امروء علي نفسه، الصدق ينبي ء عندك لا الوعيد، فابلغوا هذا الرجل الهاشمي مقالتي ليتق غضبي.

يعني يزيد مرا والي و اختياردار شهر شما و مرز و غنيمت و پس انداز شما نموده و به من دستور داده كه درباره ستمزدگان دادگري و انصاف كنم و محرومان را بخشش و عطايا و هم شنوندگان و فرمانبران را احسان و نيكي كنم و اهل شك و بدگمانان و نافرمانان را بدرفتاري و سختگيري نمايم من در ميان شما پيرو امر و فرمان و مجري عهد و پيمان او خواهم بود و من به نيكوكاران و فرمانبرداران شما مانند پدر مهربان و نيكخواه مي باشم و تازيانه و شمشير من براي كسي است كه سر از فرمان من بپيچد و برخلاف عهد من رفتار كند پس بترسيد بر جان خود و به خود رحم كنيد رفتار تو خبر از تو مي دهد نه تهديد و وعيد تو پس به اين مرد هاشمي اين حرف هاي مرا ابلاغ كنيد تا از غضب و خشم من بپرهيزيد.

عبيدالله پس از آن از منبر بزير آمده به دار الاماره رفت و دستور داد تا سرشناسان


كوفه و منتخبين و سران محلات را اعلام نمايند تا آمده التزام دهند كه شهر كوفه را به طرز حكومت نظامي كنوني تحت حفاظت و انتظام در آورند و هر كس را كه مخالف يزيد مورد سوءظن و اهل فتنه و آشوب دانند معرفي و پي جوئي كنند و اسامي ايشان را صورت دهند و هرگاه نخواستند صورت متخلفين را بدهند بايد ضامن حدود خود باشند كه اگر از كسي ابراز مخالفت شد از عهده برآيند و هر غريب و سرشناسي موظف است كه اسامي غربا و واردين را بنويسد و حروريه و اهل شبهه را معلوم سازد كه حدود خود را حفاظت نموده و براه خلاف نرود و چنانكه طريق مخالفت بپويد و از اجراي امر و دستور اغماض كند وظيفه او را قطع نموده و تن او به بالاي دار خواهد رفت و دارائي او تمامي مصادره خواهد شد و نيز فرمان داد كه مناديان او در ميان قبائل عرب ندا دهند كه بر بيعت يزيد پسر معاويه استوار مانند پيش از اينكه سپاه شام بيايند و مردان ايشان را كشته زنان آن ها را اسير سازند.