بازگشت

محامد صفات و سخا و عطاي حضرت سيدالشهداء


اما در بخش سخا وجود و كرامت و عطا و بزرگواري و جلال حضرت ابيعبد الله عليه السلام هرگاه مراجعه بكتب آثار و اخبار كنيم خواهيم ديد كه صفت جود و عطا و بخشش و سخاي آن حضرت تا چه اندازه بي حساب و شمار بوده و دستگيري از ضعفا و مستمندان مي نمود و حافظ و حامي اين صفت پسنديده كرم و جود بود كه آن را به ارث از پدر بزرگوارش سهم و نصيب گرفته و در خور ما نيست كه يكي از هزار آن را بنگاريم و در اينجا فقط بذكر بعضي از آن مي پردازيم:

از جمله كرامات و عطايا حضرتش اين است كه سپهر در ناسخ التواريخ از مناقب ابن شهر آشوب از عمرو بن دينار نقل نموده كه گويد روزي حسين عليه السلام باسامة بن زيد ورود فرمود در حالتي كه اسامه بيمار بود و فرياد مي زد (وا غماه) حضرت به او فرمود اي


برادر غم تو چيست؟ اسامه عرض كرد، غم و اندوه من به واسطه شش هزار درهم قرضي است كه دارم (در ناسخ مبلغ را شصت هزار درهم مي نويسد) حضرت فرمود، غم مخور كه اين دين تو به عهده ي من است، اسامه عرض كرد مي ترسم من بميرم و اين دين ادا نشده باشد، حضرت فرمود تو نخواهي مرد تا من آن دين را ادا كنم و چنين شد وفات نكرده بود كه امام عليه السلام دين او را تمامي ادا فرمود و اين كلمات را به زبان آورد: شر خصال الملوك الجبن من الاعداء و القسوة علي الضعفاء و البخل علي الاعطاء يعني بدترين خصلت هاي پادشاهان بيم داشتن از دشمنان و بيرحمي و سنگدلي بر ضعيفان و بينوايان و بخل نمودن بر عطايا و احسان است.

و نيز روايت شده كه سائلي در كوچه هاي مدينه قدم مي زد تا اينكه بدر خانه حضرت حسين (ع) رسيد در را كوبيد و اين چند بيت را انشا نمود:



لم يخب اليوم من رجاك و من

حرك من دون بابك الحلقه



انت رجاء و انت معتمد

ابوك قد كان قاتل الفسقة



لو لا الذي كان من اوائلكم

كان علينا الجحيم منطبقة



يعني نوميد و محروم نمي شود امروز آن كسي كه بتو اميدوار است و نيز محروم نمي شود از تو آن كس كه حلقه در خانه تو را حركت بدهد توئي مايه اميد هر كس و توئي تكيه گاه و محل اعتماد مردم و پدر تو كسي است كه كشنده اهل فسق و فجور و مردمان بدكار بود و اگر كه نبود فضل و مكرمت و بخشايش و مرحمت شما بر ما يقين كه درهاي جهنم بروي ما باز و دركات آن بر ما مهيا و منطبق بود. حضرت حسين ع در اين اثنا ايستاده و نماز مي گذارد پس نماز خود را تخفيف داده بيرون آمد عرب را ديد كه در سيمايش علامات و آثار فقر و فاقه نمودار است لذا برگشته قنبر را خواست و به او فرمود از محل مخارج ما چه باقي است؟ قنبر عرض كرد، دويست درهم (در خبر ديگر چهار هزار دينار) و باقي را چنانكه فرمودي ميان اهل بيت تفرقه و توزيع نمودم، امام فرمود آنچه را كه باقي است بياور زيرا به نزد ما كسي آمده كه او از ما بآن مستحق تر است، سپس آنرا گرفته رد عرب نمود و فرمود:



خذها فاني اليك معتذر

و اعلم باني اليك ذو شفقة






لو كان في سيرنا الغداة عصا

امست سمانا عليك مندفقه



لكن ريب الزمان ذو غير

و الكف مني قليلة النفقة



يعني بگير اين وجوه را و من از تو معذرت مي خواهم، بدانكه من نسبت به تو داراي مهرباني و شفقتم، اگر كه گذار تو فردا بر ما بيفتد شايد كه آسمان كرم و ابر رحمت ما بر تو زيادتر از اين ها ببارد و ليكن اوضاع همواره در تغيير و تبديل است و اكنون در كف من چيزي از نفقه بيش تر نيست و دست من خالي است.

از انس بن مالك روايت شده كه گويد: من روزي خدمت حضرت حسين ع بودم كنيزي بخدمتش آمد و دسته ريحاني به حضرتش داد، حضرت او را تحيت و مرحبا نموده و فرمود، تو براي خاطر خداي تعالي آزادي، من بحضرتش عرض كردم كنيزكي بخدمت حضرتت دسته ريحان مي آورد و حضرتت او را آزاد مي نمايد، حضرت فرمود خداي سبحان اينگونه ما را ادب فرموده چنانكه در قرآن كريم [1] فرمايد، و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها او ردوها يعني وقتيكه شما را بدرودي تحيت دادند و يا بر شما سلام نمودند پس بهتر از آن ايشانرا تحيت و درود گوئيد يا بدانگونه كه درود گفته به او درود گوئيد و بهتر از همه درود و تحيت آزادي اين كنيز بود.

و نيز در سخا و بخشش حضرت ابي عبدالله الحسين (ع) مي نويسد: كه عبقريت و بزرگواري پدر و مادر و جد بزرگوارش در وجود مقدس حسين (ع) گرد آمده و او خامس آل كسا و جامع تمام خصايل و خصايص و مزاياي همگي آن ها بود و تربيت فاضله نبويه و علويه را اثري عجيب و ثمري لطيف در تلطيف و تهذيب وجود پاك و طينت طيبه او بوده لطافت طبع و محامد الخلاق را از افراد اهل البيت و مقام تطهير را از يكايك آل عبا فراگرفته و خود ذاتا و فطرة نيز همه نوع فضايل و محامد و خصايص و مزايا را دارا بود و قابليت و اهليت و شايستگي و استحقاق تجلي و ظهور صفات خدائي را در خود داشته بلكه وجود مطهر و عنصر مقدس و منورش مصدر اشعاع نفس و الهام الهي بود.



پاورقي

[1] سوره النور آيه 36.