بازگشت

بقاي شريعت اسلام به واسطه ي وجود مبارك حسين و نهضت مقدس حسيني


وجود مبارك حسين عليه السلام بود كه شريعت اسلام و دين را بعد از اينكه رو باضمحلال گذارده بود و در اثر طغيان معاويه و جور و بيداد او و تغيير و تبديلي كه او و پسر ناخلفش يزيد در اين دين به پاي كار آورده و اساس ديانت را متزلزل بلكه مشرف بانهدام نموده بودند، مقاومت و پايداري اين وجود مقدس و ايستادگي و برابري در مقابل ستم و بيداد آن دو نانجيب باعث بقا و دوام شده و نهضت مقدس اين بزرگوار و قيام نيرومندانه او بقاي دين را باعث گرديده و با خون خود و اصحاب و يارانش گلستان دين را آبياري و نهال گلشن شريعت را سرسبز و شاداب نمودند. المقرم در كتاب مقتل خود مي نويسد [1] : نهضت حسين عليه السلام جزء اخير از علت تامه از براي استحكام مباني دين بود چونانكه اين نهضت بين دعوت حق و حملات باطل تفرقه و جدائي انداخته و حق و باطل را از يكديگر جدا نمود به طوريكه گفته شد دين را وجود مقدسه محمدي شروع و آغاز نموده و بقاي آن بواسطه وجود مبارك حسين شد


و از اين جهت بود كه ائمه اطهار بهترين وسيله را از براي بسط و نشر مقاصد خودشان در اصلاحات امور عامه و نفوذ كلمه خودشان را در احياي شرع و دين جد اقدس خويش متوجه انظار بجانب اين نهضت مقدس نمودند زيرا كه اين نهضت مشتمل فجائع و مصائبي است كه دل سنگ خارارا مي شكافد و طقل صغير را از اثر ناگوار خود پير مي نمايد و جگرها را مي گدازد و از اين جهت پيشوايان دين همت گماشته و ملت را بر تأييد آنان برانگيزانيدند و آن را باقامه و تذكر و يادآوري به آن متاعب و مصائبي كه آن شهيد راه اصلاح و دين از بيرحمي و قساوت ظالمين ديده اند واداشته و به آن ها مصائبي را كه بآن بزرگوار و اهل بيت اطهار در اين مشاهد و منظره خونين پيش آمده و مظلوميت آن شهيد راه خدا را با اهل بيت و يارانش ديده اند ياد مي آورند و نيز ائمه صلوات الله عليهم دانستند كه در اظهار مظلوميت آن مظلوم عواطف عموم را جلب كرده و دلها را با رقت بذكر آن مصائب متوجه مي سازد و شنونده را باعث مي شود كه بر اين فجائع و مصائب آگهي يافته و اهميت اين صدمات و مصيبت ها با بيرحمي و قساوت و بيشرمي و جرئت و جسارتي كه جمعي از خداناشناسان دور از عاطفه بشريت مرتكب شده اند بخاطر بياورد و بر آن اظهار تأثر و همدردي نمايد و بالطبع بر بيخبران معلوم مي شد كه دخترزاده حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله امام عدل و حافظ عدالت بوده و كسي است كه هيچگاه ميل بجانب باطل ننموده و بدعوت اهل باطل متمايل نشده و امامت مقامي موروثي است كه از جد و پدر بزرگوارش باو رسيده و آن ناكس كه مسند خلافت را در آن روز اشغال كرده بود عدم شايستگي وي بر حضرتش آشكار ولايح بود و خلافت حقي بسزا و لايق و بالاختصاص آن بزرگوار بوده بلكه تمامي حق بجانب حضرتش و ائمه بعد از او بود و اين وجودهاي مقدس بودند كه صلح و سلامت جهان و مردم جهان را مي خواستند و حامي عدل و داد و نصفت بودند متهي بني اميه و بني العباس بجور و بيداد اين حق را از دست اهل البيت و خاندان نبوت گرفته و قدرت ظاهري آن ها را در خانه هاي خود نشانيد و سلطه جور و ستم باب اجتماع را بر روي ايشان و شيعيان آن ها بست و هرگونه اذيت و آزار و قتل نفس را از آن ها ديدند و در مقابل طغيان و بيداد و اجحاف خلفاي جور عزلت را بر خروج بسيف اختيار نموده و تحمل مصائب را كردند و آنستمكاران با نيروي


قهريه هرگونه ظلم و ناروائي را درباره شيعيان روا داشته مخصوصا بعلويين بيشتر عداوت و بغض و كينه و حسد خود را بكار بردند بطوري كه منصور و رشيد ذراري فاطمه و علويين را علنا در ميان ديوارهاي ابنيه ظالمه خود از روي ستم و عدوان مي گذاشتند و ايشان را در قعر زندانهاي تاريك به حبس انداخته و در آن محبس هاي مخفوف بزندگاني ايشان خاتمه مي دادند و بيرحمانه هرگونه زجر و آزار را درباره آن ها روا مي داشتند.

ائمه دين نه تنها دنبال اين جهاد اكبر را گرفته و شيعيان خود را به تشكيل محافل و انجمن هاي سوگواري براي تذكر حادثه تعزيه ابدي و مصيبت فراموش نشدني وقعة الطف تشويق و ترغيب نمودند و اين غم و اندوه را ذر ذكر مصائب و بيان فجائع بريختن اشگها بخاطرها يادآور شدند بلكه فضيلت و ثوابهائي را كه براي اقامه اين مجالس و اظهار حزن و بكاء است متذكر گرديدند و معلوم داشتند كه اين اعمال يگانه عامل قوي در ابقاي رابطه ديني است و مي توان اين مصائب را بدين واسطه هميشه و دائم تازه داشته و از فراموشي و غفلت آن جلوگيري نمود. اهل بيت عليهم السلام اسلوب و روش هاي مختلفه ايرا براي ابقاء تعزيت اتخاذ نمودند كه بيشتر موجب توجه نفوس بطرف تذكارات حسيني و يادآوري مصائب آن مظلوم شده و از اين تذكرات مذهب و دين را از اندراس و انمحاء محافظت و ممارست نمودند و گاهي از آن تعبير بعموم و گاهي ديگر بخصوص فرمودند.

امام باقر عليه السلام مي فرمايد:

رحم الله عبدا اجتمع مع اخر فتذا كرفي امرنا فان ثالثهما ملك يستغفر لهما و ما اجتمع اثنان علي ذكرنا الاباهلي الله بهما الملائكة فاذا اجتمعتم فاشتغلوا بالذكر فان في اجتماعكم و مذاكرتكم احياءنا و خير الناس بعدنا من ذاكر بامرنا و دعا الي ذكرنا [2] يعني خدا بيامرزد بنده اي را كه با ديگري گرد آمده و در كارها و پيش آمد با يكديگر مذاكره كنند زيرا كه سومي آندو فرشته اي است كه براي هر دو طلب آمرزش ميكند و گرد نمي آيند دو نفر بر ياد كردن از ما مگر اينكه مباهات مي نمايد خداي تعالي بآندو بر ملائكه پس وقتي كه شما با يكديگر گرد آمديد و نزد هم جمع شديد


پس خود را به ذكر و يادآوري مشغول كنيد زيرا كه در اجتماع و گرد آمدن شما و يادآوري شما احياي ما و نام ما مي باشد و بهترين مردم بعد از ما كسي است كه امر ما را به ياد بياورد و مردم را به ياد ما بخواند، مصيبت ما را اقامه نمايد و سوگواري از براي ما كند.

امام صادق از براي فضيل بن يسار مي فرمايد: اتجاسون و تتحدثون قال نعم فقال (ع) اما اني احب تلك المجالس فاحيوا امرنا فان من جلس مجلسا يحيي فيه امرنا لم يمت قلبه يوم تموت القلوب [3] يعني اي فضيل آيا شما مي نشينيد و حديث مي كنيد فضيل عرض كرد بلي پس فرمود اما بيقين كه من دوست دارم اين گونه مجلس ها را پس زنده بداريد امر ما را زيرا كه هر كس بنشيند در مجلسي كه امر ما را در آن زنده بدارد نمي ميرد دل او در آن روز كه دل ها مي ميرد.

پس ائمه عليهم السلام بدين نحو از بيانات خواسته اند كه مردم وادار كنند در اعتقاد بامامت خودشان و آنچه را كه خداي سبحان آن ها را سزاوار دانسته از عصمت ايشان و شايسته شمرده در فضايل و فواضل آن ها و دعوت به جانب ايشان ملتزم اعتقاد يافتن بخلافت ايشان است كه مخالفين اين منصب الهي را از آن ها غصب نموده اند تذكرات مصائب حسيني بهر نحو و بهر صورت كه باشد در تشكيل مجلس عزا و ماتم و سينه زني و دسته گرداني در خيابان ها و معابر چيزهائي است كه جماعت شيعه بآن اختصاص يافته و موجب تهييج و تمايل ديگران بجانب ايشان مي شود و طبعا مردمي را متوجه بحق و حقيقت نموده و آنان را به طرف حق و دين مي كشاند و عمل شبيه سازي روشن ترين مصاديق و واضحترين دليل بر بيرحمي و قساوتي است كه بني اميه و تابعين ايشان مرتكب شده و درباره خاندان رسالت با نهايت بيشرمي بموقع عمل و اجرا گذاشته اند و ذكر مصيبت و اين گونه نمايشات مذهبي خاطراتي است كه در دماغ و مغز كودكان جاي گرفته و آن ها را از طفوليت پابند دين و علاقمند بزرگان دين مي نمايد و همچنين براي عوام الناس كه سر و كاري با كتاب ندارند و از دقايق اين حوادث بي اطلاع اند بهترني تذكر براي آن ها شده و ايشان را به شناسائي پيشوايان دين هدايت مي كند و اين عمليات در نفوس و قلوب بيشتر مؤثر شده و بهتر از هر چيز باعث حفظ روابط بين عموم و ائمه و مواليان


دين مي گردد و در رسوخ عقيده بهترين عامل مؤثر خواهد بود.


پاورقي

[1] سيد عبدالرزاق موسوي نجفي.

[2] مقتل المقرم ص 25.

[3] مقتل المقرم ص 25.