بازگشت

جدايي دين از سياست در عصر پهلوي


در دوران پنجاه ساله ي پهلوي ها جامعه اسلامي ما نيز شاهد «جدايي دين از سياست» است. جنون ضد اسلامي و ضد روحانيت پهلوي ها، اغراق گوييهاي آنها در باب تاريخ باستان و به تقابل كشيدن آن با دوره اسلامي، اخذ ظواهر زندگي غربي، دنيوي كردن ارزشها به شكل برجسته خود را مي نمايد. [1] .

ايدئولوژي پان ايرانيستي پهلوي ها، گو اينكه با جنگ جهاني دوم متوقف مي شود، ليكن پسر در راستاي «مأموريت براي وطن!» پا جاي پاي پدر مي نهد. اسطوره گرايي، جشنهاي پرهزينه و سرسام آور در خصوص اغراق گويي ايران باستان و.. نمادي از جدايي دين و سياست و بلكه نابودي آن است. در چنين شرايطي آنچه كه مزيد بر علت گشته است، پذيرش ژاندارمي در منطقه و همكاري مؤثر و نزديك با پديده شوم يعني، اسرائيل غاصب و نظام عادلانه آپارتايد در شعاع مناسبات دست نشاندگي و استعمار است.

در چنين فضاي مسمومي كه همه چيز مردم از جمله ارجها و ارزشهاي آنها، به هر دليل مسخ شده است، تلاشي حسيني از جانب خميني (ره) براي رهايي از مسخ شدگي، بيهودگي همه گير، و بازگشت به خويشتن اسلامي آغاز مي شود. خصوصا كه رژيم پهلوي در آغازين سالهاي دهه هزار و سيصد و چهل هجري شمسي در تلاش است، آهنگ حركتهاي ناعادلانه خويش را شتاب بخشد.

با چنين آهنگ شتابان، سفره دين در شرف برچيده شدن است. اينجاست كه امام خميني (ره) با الهام از نهضت حسيني عليه السلام تفسير احياگرانه از دين و سياست به دست مي دهد. او كه خود سالهاي سياه ديكتاتوري رضاخان را ديده است، قيام نكردن براي خدا را عامل كشيده شدن جامعه شيعي به اين روزهاي سياه ارزيابي مي كند. از همين جاست كه همواره آيه شريفه «انما اعظكم بواحدة ان تقوموا لله مثني و فرادي، ثم تتفكروا»

سرلوحه ي عمل سياسي - اجتماعي امام راحل رضوان الله تعالي عليه مي گردد. [2] در ارتباط با نهضت عاشورا است كه امام راحل (ره) تفسير احياگرانه خويش مبني بر «همگرايي دين و سياست» را به دست مي دهد و چارچوبه ناعادلانه سلطنت را در مظان سئوال قرار مي دهد و مسيري چون خامس آل عبا از شهادت تا تشكيل حكومت به دست مي دهد.


پاورقي

[1] هاليدي، فرد، ديکتاتوري و توسعه سرمايه‏داري در ايران، ترجمه فضل الله نيک آيين. تهران: انتشارات اميرکبير، 1358، ص 66.

[2] جلال الدين مدني، تاريخ تحولات سياسي ايران، جلد دوم، (قم: دفتر انتشارات اسلامي)بي‏تا، جلد اول، ص 618.