بازگشت

پيروزي جريان اسلامي


امام بزرگوار، با شهادتش، پيروزي عظيمي به دست آورد كه هيچ انقلاب ديگري بر روي زمين به دست نياورده است؛ زيرا اهداف و اصولي كه به خاطر آنها مبارزه كرد، پيروز گشتند و از مهمترين آنها پيروزي حركت در نبرد آشكارش با نظام اموي است كه سرنوشت اسلام را به بيهودگي گرفته و براي ريشه كن ساختن آن كوشيد تا اثري از آن بر صحنه ي زندگي نماند. امام حسين عليه السلام سرنوشت دين اسلام را برعهده گرفت و در راه آن شهيد گشت و به اسلام،


تازگي اش را باز بخشيد و خطري را كه بر آن چنگ انداخته بود، نابود ساخت.

«ماربين» فيلسوف آلماني مي گويد: «انسانِ با وجدان، هرگاه در اوضاع آن روزگار و چگونگي موفقيت بني اميه در اهدافشان و دستيابي آنان بر همه ي طبقات مردم و نيز تزلزل مسلمين... دقت كند، براي او شكي نمي ماند كه حسين عليه السلام با كشته شدنش، دين جدّش و قوانين اسلام را زنده كرد؛ زيرا اگر آن واقعه پيش نمي آمد و آن احساسات صادقانه در ميان مسلمين پيدا نمي شد... و اگر كشته شدن حسين عليه السلام نبود، قطعاً اسلام بر آنچه اينك هست، نمي بود بلكه ممكن بود آثار و قوانينش نابود شود؛ زيرا در آن عصر، اسلام تازه در صحنه ي گيتي ظهور كرده بود».

همين پيروزي براي حضرت حسين عليه السلام در شهادتش، كافي است كه اسلام را زنده كرد و با خون خود، فداي آن شد. امام زين العابدين عليه السلام هنگامي كه طلحة بن عبداللَّه از او پرسيد پيروز كيست؟ به اين نكته اشاره نمود و به او فرمود:

«هرگاه وقت نماز فرارسد، اذان بگو و اقامه به پا دار، پيروز را مي شناسي». [1] .

حضرت حسين عليه السلام خود پيروزمند و غالب بود؛ زيرا به اسلام، زندگي و شادابي اش را باز گرداند، بنابراين، وي مجدّد بود، شايد رسول اكرم صلي اللَّه عليه و آله اين جنبه را در نظر داشت كه فرمود: «حسين از من است و من از حسين هستم».

زيرا اگر فداكاري حضرت حسين عليه السلام نبود، همه ي تلاشهاي حضرت پيامبر صلي اللَّه عليه و آله و آن خير، بركت و رحمتي كه براي مردم آورده بود، از بين مي رفت؛


چون بني اميه تيشه ي ويراني همه ي اصولي را كه اين دين آورده بود، به دست گرفته و كفر و الحاد را اعلام كرده و در ميان مردم با سياستي حكومت نموده بودند كه اثري از حكم قرآن در آن، ديده نمي شد.


پاورقي

[1] شيخ طوسي، امالي ص 677، ح 1432.