بازگشت

اندوه امام زين العابدين


امام زين العابدين عليه السلام گريستن بر پدر را شب و روز ادامه داد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد: جدّم، علي بن الحسين عليه السلام بيست سال بر پدرش گريست، هيچ غذايي را به وي تقديم نمي كردند، مگر اينكه به گريه مي افتاد. [1] .

يكي از غلامانش، آن حضرت را بازداشت و گفت: «مي ترسم يكي از هلاك شوندگان گردي!».

امام با مهرباني به وي فرمود: «اي شخص! غم و اندوهم را نزد خداوند شكايت مي كنم، از خداوند چيزي را مي دانم كه شما نمي دانيد، يعقوب، پيامبر بود، خداوند يكي از فرزندانش را از او دور ساخت، وي دوازده فرزند داشت و مي دانست كه او زنده است ولي بر او گريست تا اينكه چشمانش از اندوه، سفيد گشت، من پدر، برادران، عموها و يارانم را در اطراف خود، كشته شده ديدم، پس چگونه اندوهم پايان مي يابد؟ من هرگاه كشته شدن فرزندان حضرت فاطمه را به ياد مي آورم، بغض گلويم را مي فشارد و هر وقت به عمه ها و خواهرانم نگاه مي كنم، فرار كردن آنان را از خيمه اي به خيمه ي ديگر، به ياد مي آورم». [2] .

اندوه امام بيشتر مي شد و دردهايش مضاعف مي گشت، هرگاه به ديار خاندانش مي نگريست و آنها را خالي و وحشت انگيز مي يافت كه كشته شدن صاحبانشان را يادآور مي شدند؛ زيرا آن ستارگان از آنها دور شدند، آنها كه


زندگي فكري و اجتماعي مردم را روشني مي بخشيدند، شاعر، در مورد آنان مي گويد:



مررت علي ابيات آل محمد

فلم ار مثلها يوم حلت



فلا يبعد اللَّه الديار و اهلها

و ان اصبحت منهم بر غم تخلت



«بر خانه هاي خاندان محمد گذشتم ولي آنها را همچون گذشته نديدم».

«خداوند صاحبان خانه ها را از آنها دور نسازد، هر چند كه به زور از آنها خالي شده باشند».

و «دعبل خزاعي» مي گويد:



مدارس آيات خلت من تلاوة

و منزل وحي مقفر العرصات



«مدرسه هاي آيات قرآن از تلاوت خالي شده اند و منزل وحي از ساكنانش خالي گشته است».


پاورقي

[1] احمد فهمي، امام زين‏العابدين، ص 31.

[2] مقرم، مقتل، ص 377 -376. و قريب به آن در حليةالاولياء 138 /3 آمده است.