بازگشت

عزاداري عبدالله بن جعفر


«عبداللَّه بن جعفر» ماتمي براي سوگواري عموزاده اش حسين عليه السلام به پا كرد،مردم بر او وارد مي شدند و او را در آن مصيبت دردناك، تسليت مي گفتند. مورخان مي گويند: عبداللَّه، غلامي داشت كه او را «ابوالسلاسل» مي گفتند، او به عبداللَّه گفت: «اين است آنچه از حسين به ما رسيد!!».


آن نابخرد، فكر مي كرد كه با اين سخن، به عبداللَّه تقرّب مي جويد زيرا اگر حضرت حسين عليه السلام نمي بود، دو پسر عبداللَّه بن جعفر شهيد نمي شدند. هنگامي كه فرزند جعفر، سخنش را شنيد، بي اختيار گشت و با نعلين خود بر او زد و گفت:

«اي فرزند كنيز بدبو! اين را در مورد حسين مي گويي؟ به خدا! اگر همراه او بودم، دوست داشتم كه از او جدا نشوم تا اينكه همراه وي كشته گردم، به خدا! آنچه مرا در مورد فرزندانم آرام مي سازد و مصيبت آنان را بر من آسان مي كند، اين است كه آن دو، همراه برادر و عموزاده ي من، در حالي كه با وي همدردي نموده و در كنارش شكيبا بوده اند، كشته شده اند».

سپس، روي به حاضران در مجلس خود كرد و به آنان گفت: «خداي را سپاس! مصيبت شهادت حسين بر من گران آمد، اگر من جان خود را فدايش نكردم، دو پسرم او را همراهي كرده اند». [1] .


پاورقي

[1] طبري، تاريخ 466 /5.