بازگشت

شب يازدهم


درباره ي محنتي كه در شب يازدهم محرم بر بانوان نبوّت وارد شد، هر چه خواهي بگو؛ زيرا نمي تواني آن را تصور نمايي و فاجعه ي آن را كاملاً در نظر آوري، هيچ مصيبتي از مصيبتهاي دنيا و يا غصه اي از غصه هاي روزگار باقي نماند كه بر آنان نگذشته باشد، آنجا كه دشمنان جفاكاري كه هيچگونه شرافت


و يا بلند همتي در وجودشان نبود، بر آنان مستولي شده و حاميان آنان از خاندان پيامبر صلي اللَّه عليه و آله پاره هاي پاك تنشان در برابر آنان پراكنده بود، بدون اينكه كسي به دفن آنها اقدام كند، خيمه ها سوخته شده و هر آنچه از كالا و اثاثيه در آنها بود، به غارت برده شد و زر و زيورشان، به تاراج گرفته شد.

«دكتر شيخ احمد وائلي» آن منظره ي اندوهبار را در قصيده ي برجسته اش توصيف مي نمايد و مي گويد:



و سجي الليل والرجال ضحايا

والنساء المخدّرات ذهول



واليتامي تشرد و ضياع

والثكالي مدامع و عويل



و بقايا مخيم من رماد

و قيود يئن منها عليل



و زنود قست عليها سياط

و جسوم يضري بها التمثيل [1] .



«شب فرا رسيد در حالي كه مردان، قرباني شده و زنان بزرگوار، پريشانحال بودند».

«يتيمان، سر به بيابان نهاده و نابود شده و زنان سوگوار، اشك ريزان و شيون كنان بودند».

«و باقيمانده هايي از خاكستر خيمه ها و بندهايي كه آن بيمار از آنها مي ناليد».

«و بازواني كه تازيانه ها بي رحمانه بر آنها فرود آمده و بدنهايي كه قساوتمندانه تكه تكه شده بودند».

اما نوه ي پيامبر صلي اللَّه عليه و آله و خواهر حسين عليه السلام، حضرت زينب عليهاالسلام در برابر آن مصيبتهاي هول انگيز، سست نشده و خوار نگرديده، به يافتن كودكاني كه آواره ي بيابانها شده بودند، پرداخت، افراد خانواده را از آن بيابان وحشت انگيز، جمع


آوري مي نمود و آنان را تسليت مي گفت و بر آن مصيبتها، شكيبايي مي داد، آن شب را در نگهباني از آنان بيدار ماند در حالي كه امواجي از اندوه و سوگ بر او دست يافته بود كه جز خداوند، كسي از ميزان آنها اطلاعي نداشت، اين در حالتي بود كه نماز شبش را ادا نموده ولي ضعف بر او مستولي گشت و آن را نشسته به جاي آورده بود.


پاورقي

[1] مجلة البلاغ، شماره‏ي نهم، سال چهارم، ص 13.